چکیده:
یکی از مهمترین متون ادب فارسی که از دیرباز تاکنون توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران را به خود جلب نموده، کتاب کلیله و دمنه است. به دلیل ترجمه این کتاب در دورههای مختلف مترجمان برحسب ذوق خویش و در گذر زمان دخل و تصرفهایی در آن پدید آوردهاند. یکی از مشهورترین ترجمههای فارسی این کتاب ترجمه ابوالمعالی نصرالله منشی و تنها ترجمه عربی آن متعلق به ابنمقفع است. تفاوت در عناصر داستان از جمله؛ شیوههای شخصیتپردازی، زبان، پیرنگ و...از مهمترین اختلافهایی است که میان ترجمه ابنمقفع و نصرالله منشی به خوبی مشهود است. این تحقیق نشان میدهد که نصرالله منشی باتوان هنری و ذوق ادبی خویش این عناصر را در ترجمهاش به نحو زیباتری به کاربرده است.
خلاصه ماشینی:
"یکی از این زمینههای پراختلاف میان این دو اثر تفاوت در عناصر داستانی، شیوههای شخصیتپردازی، زبان و پیرنگ است؛ بدان معنا که شیوههای شخصیتپردازی (مستقیم و غیرمستقیم توصیفات و گفتگوها) در ترجمه نصرالله منشی، با کلیله و دمنه عربی ابنمقفع تفاوت دارد و در پارهای موارد زاویه دید آن دو نیز متفاوت است.
نصرالله منشی در معرفی "دمنه" که یکی ازشخصیتهای اصلی باب "شیر و گاو" است، اخلاق بد و حرص و خودخواهی او را از همان آغاز داستان به طور مستقیم بیان میکند ولی ابنمقفع به حرص و خودخواهی و بدمنشی دمنه نمیپردازد: «و در میان اتباع او دو شگال بودند یکی را کلیله نام بود و دیگر را دمنه و هر دو دهای تمام داشتند و دمنه حریصتر و بزرگمنشتر بود» (نصرالله منشی، 1379: 61).
در داستان "غوک"، نصرالله منشی سخنانی را از زبان غوک آورده است که در کلیله و دمنه ابنمقفع نیامده است، آوردن این گفتگو باعث اثربخشی بیشتری در داستان شده است: «ای بذاذر، کار مرا تدبیری اندیش که مرا خصم قوی و دشمن مستولی پیدا آمده است، نه با او مقاومت میتوانم کردن و نه از اینجا تحویل» (نصرالله منشی، 1992م: 118).
در کلیله و دمنه نیز مثل سایر قصههای قدیمی پیرنگ ضعیف است و تفاوتهای به دست آمده در این باب که مبنای قضاوت و شناخت پیرنگ داستان باشد، محدود به نمونههای زیر است: در ابتدای باب شیر و گاو در چگونگی آشنا شدن شیر و گاو، نصرالله منشی علت توجه و علاقه شیر به شنزبه را توضیح داده است و باعث استحکام پیرنگ داستان شده است، اما ابنمقفع فقط به دوستی و قربت آنها اشاره دارد و با صراحت به علت دوستی آنان اشارهای نکرده است."