چکیده:
در دورهای که به عصر تجدد شهرت یافته، احترام به حقوق زنان، بهتدریج وجهه قانونی به خود گرفت و نگاه دگرگونه جامعه را به این مسأله، در پی داشت. گذشته از نهادهای مختلفی که احقاق حقوق زنان را وجهه همت خود قرار دادند، نهاد ادبیات نیز بیشتر از هر نهادی، در شکلگیری این اندیشه، نقش ایفا کرد. از جمله شاعرانی که این مسأله در آثارشان قابل بحث است، "احمد شاملو" (الف. بامداد) است. تحقیق حاضر مسأله زن را در شعر شاملو از پنج منظر کاویدهاست: 1. معشوق سنتی؛ 2. زن اثیری؛ 3. بانوی ذهن شاعر؛ 4. معشوق واقعی و 5. زن در جایگاه مادری.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله کوشیدهایم تا ویژگیهای زن را در اشعار "احمد شاملو" بررسی کنیم و به این پرسشها در حد توان پاسخ گوییم: - آیا زن در نگاه شاملو هویتی زنانه و انسانی دارد؟ - آیا زن در دورههای مختلف شاعری او، شخصیتی یکسان داشتهاست؟ - آیا در نگاه او، زن تنها یک معشوق اثیری است و یا او نیز مثل دیگران زن را، همان معشوق سنتی، فریبکار و خیانتپیشه دانستهاست؟ - آیا زن به مثابه توجهی واقعی "همچراغ" و همراه فراز و فرود زندگی اوست، یا فقط از وی سخن می گوید؟ - آیا شاملو اشعارش را صرفا برای زن مقابل خود، بهویژه "آیدا" سرودهاست؟ - آیا مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، فلسفی و ...
مثل اشعار "ماهی"، "باران" (آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم) و "باغ آینه"» و دست آخر، "معشوق واقعی دستیافته" (آیدا) که باعث تحولی بنیادین در اندیشه شاملو نسبت به انسان و زندگی انسانی میشود.
شاعر که پیجوی زیبایی و خوبی است، هر چه عرصه زندگی واقعی را میکاود، موجودیت این مفاهیم را در زنان و مردان مقابلش نمییابد و به همین دلیل، هر روز بیش از پیش بدبین و سرخورده میشود و بیشتر احساس تنهایی میکند، درنتیجه با خود به گفتگو مینشیند: «ما در ظلمتیم / بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت / ما تنهاییم / چراکه هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند / ..."