چکیده:
پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و به لحاظ توصیف وضعیت و شرایط موجود یک پژوهش توصیفی از نوع زمینه یابی است که به منظور بررسی نیازهای فرهنگی –اجتماعی دانشجویان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی انجام پذیرفته است. جامعه آماری شرکت کننده در این پژوهش 350دانشجوی کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی می
باشدند، که از این تعداد، 165نفر )46درصد( مرد و تعداد 185نفر )54درصد( زنمی باشند. حجم نمونه از 7دانشکده دانشگاه بصورت تصادفی طبقهای انتخاب گردیده است. ابزار پژوهش یک پرسشنامه محقق ساخته با مقیاس لیکرت پنج درجهای در 48گویه می باشد که در 8مولفه یا خرده مقیاس نیازهای مذهبی ،ملی، اجتماعی، آموزشی، پژوهشی، سیاسی، هنری وورزشیدر قالب نیازهای فرهنگی تنظیم گردیده است.جهت ارزیابی روایی درونی ابزار آزمون، پرسشنامه پیشنهادی در اختیار تعدادی از صاحبنظران در حوزه روانشناسی و علوم تربیتی قرار داده شد و بر اساس جمع بندی نظر این اساتید 48
گویه در 8مولفه نهایی گردید. همچنین جهت سنجش پایایی پرسشنامه از روش همسانی درونی یا آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار ضریب پایایی برابر93.0محاسبه گردیده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش ها و شاخص های آمار توصیفی شامل فراوانی ،میانگین، انحراف معیار، محاسبه و نیازها رتبه بندی شده اند همچنین برای مقایسه گروه ها با توجه به شرایط داده ها از آزمونtمستقل استفاده شده است.یافته های پژوهش نشان میدهد که دانشجویان دانشگاه شهید رجایی نیازهای فرهنگی خود را به ترتیب؛ نیازهای اجتماعی با فراوانی 5/26%، نیازهای سیاسی با فراوانی 73/25%، نیازهای پژوهشی با فراوانی 92/23% ، نیازهای مذهبی با فراوانی 43/22% ، نیازهای آموزشی با فراوانی 2/22% ، نیازهای ملی با فراونی 81/21 %، نیازهای ورزشی با فراوانی 4/19% ، نیازهای هنری با فراوانی 20/14%. مشخص نموده اند و در هر کدام از این مولفه ها نیازهای خاصی داشته که آنها را نیز اولویت بندی نموده اند. همچنین نتایج مربوط به مقایسه نیازهای دانشجویان مقطع کارشناسی با کارشناسی ارشد نشان می دهد که تنها در نیازهای اجتماعی بین دانشجویان این دو مقطع تفاوت معنی داری دیده می شود ولی در سایر نیازهای ملی ، آموزشی، پژوهشی ، هنری ،مذهبی ، ورزشی و سیاسی بین دانشجویان این دو مقطع تحصیلی تفاوت معناداری بدست نیامده است . در مقایسه نیازهای فرهنگی دانشجویان با توجه به جنسیت نیز نتایج نشان می دهد که بیننیازهای اجتماعی ، ملی ، آموزشی، پژوهشی و هنری دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود دارد . اما در نیازهای مذهبی ، ورزشی و سیاسی دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری مشاهده نشده است