چکیده:
هستة بنیادین دینداری ایمان است که شکلگیری آن مرهون شرایط و مؤلفههای مختلفی است. ازجمله مؤلفههای تشکیلدهندة ایمان بعد گرایشی عاطفی آن است که این مؤلفه را میتوان در متون دینی و نیز از نگاه روانشناختی بررسی کرد. هدف از پژوهش حاضر، تبیین نقش عاطفه در ایمان از دیدگاه متون دینی و روانشناختی است. در این تحقیق که از روش تحلیل اسنادی استفاده شده است، پاسخ به چند پرسش مدنظر است: چه رابطهای میان عاطفه و ایمان وجود دارد؟ آیا عاطفه میتواند در پدید آمدن ایمان و تقویت آن نقش داشته باشد؟ آیا ایمان نیز میتواند در تقویت عاطفه اثرگذار باشد؟ یافتهها از تحلیل متون دینی (آیات و روایات) نشان داد که عاطفه با ایمان رابطهای دوسویه دارد. از سویی عاطفه با مصادیقی مانند محبت و خشیت در پدید آمدن و تقویت ایمان نقش دارد، و از سوی دیگر ایمان به عاطفه جهت میدهد و به آن ثبات میبخشد. نتیجه آنکه محبت انسان به خداوند در پرتو شناخت ابتدایی و براساس حب ذات به کمال مطلق شکل میگیرد و با افزایش شناخت، ایمان نیز تقویت میگردد. بهطور متقابل ایمان نیز به محبت انسان جهت میدهد و در ارتباطی دوسویه عاطفه و ایمان تأثیر و تأثر متقابل خود را تداوم میبخشند.
The fundamental core of religiosity is faith the formation of which is contingent upon different circumstances and components. One of the constituent components of faith is its affective dimension، which can be reviewed in religious text and studied from the view of psychology. The present paper seeks to elaborate on the role of affection in faith from the view of religious texts and psychology. Using a documentary analysis method، this paper tries to answer following questions: what is the relationship between affection and faith? Can affection have a role in the formation and strengthening of faith? Can faith be influential in strengthening affection، as well? The findings obtained from the analysis of religious texts (Quranic verses and traditions) show that there is a two-way relationship between faith and affection. On the one hand، affection، with such instances as love and fear، has a role in the formation and strengthening of faith. On the other hand، faith directs and stabilizes affection. As a result، man's love towards God is formed in the light of initiative knowledge and according to self-love towards absolute perfection، and faith is strengthened as knowledge increases.
خلاصه ماشینی:
"در این تحقیق که از روش تحلیل اسنادی استفاده شده است، پاسخ به چند پرسش مدنظر است: چه رابطهای میان عاطفه و ایمان وجود دارد؟ آیا عاطفه میتواند در پدید آمدن ایمان و تقویت آن نقش داشته باشد؟ آیا ایمان نیز میتواند در تقویت عاطفه اثرگذار باشد؟ یافتهها از تحلیل متون دینی (آیات و روایات) نشان داد که عاطفه با ایمان رابطهای دوسویه دارد.
این تأثیر بهویژه در ارتباط با خداوند سبحان نقشی مهم را دارد؛ چراکه ایمان کار قلب است و قلب همان روح و نفس انسانی است که بهمنزلة عنوان کانون ادراکات، احساسات و عواطف است که درک میکند، میاندیشد، مرکز عواطف انسان است، تصمیم میگیرد، دوستی و دشمنی میکند و منشأ همة صفات عالی و ویژگیهای انسانی است (مطهری، 1374، ج7، ص 125).
افراد باایمان در برابر مسئولیتهای خویش نگران نیستند و به دیگر تعبیر، تنها چیزی که در آنان وجود ندارد، نگرانیهای ویرانکننده است؛ اما نگرانی سازنده که انسان را به انجام وظیفه در برابر خدا و خلق و کارهای مثبت زندگی وامیدارد، در وجود آنان هست؛ چنانکه خداوند میفرماید: «إنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم» (انفال: 2)؛ جز این نیست که مؤمنان کسانیاند که چون خدا یاد شود، دلهاشان [از عظمت یا عقوبت] ترسان گردد.
نتیجهگیری ایمان، صرف ادراک نیست، بلکه عبارت است از پذیرش ویژهای از ناحیة نفس نسبت به آنچه درک کرده است؛ بدین معنا که قلب در برابر امور ادراکشده و آثاری که بر آن مترتب است، تسلیم میگردد و این همان تعریف برگزیده از ایمان است که عقد قلبی یا تصدیق قلب تعریف شده است."