چکیده:
در دیدگاه مرسوم رابطه بین تورم و رشد تولید در سطوح پایین تورم مثبت و در سطوح بالای تورم منفی است . این مطالعه با استفاده از رویکرد مارکوف سوییچینگ ١ به دنبال بررسی احتمال وقوع دو رابطه منفی و مثبت این دو متغیر است . نتایج ، نشان دهنده وجود رابطه مثبت در سه برهه زمانی کوتاه مدت (در سال های ابتدایی موردبررسی ،یعنی ١٣٧٢-١٣٦٨ ودریک دوره کوتاه در ١٣٨٢-١٣٨١ و ١٣٨٥) بوده ، در حالی که در عمده مواقع رابطه بین تورم و رشد اقتصادی منفی است . سیاست گذاری پولی در ایران به گونه ای بوده که از احتیاط بسیار کمی نسبت به تورم برخوردار است ، به نحوی که طول عمر دوره های تورمی به طور متوسط حدود ٤ سال و طول عمر دوره های با تورم پایین تر از حد آستانه (یا تورم بالا همراه با رشد اقتصادی بالا)، به طور متوسط حدود ٢ سال طول کشیده است .
خلاصه ماشینی:
1- Mundell 2- Tobin 3- Sidrauski 4- Stockman 5- Cooly and Hansen براساس نظریه کینزی جدید اگر GDP١ از سطح بالقوه خود بالاتر رود و بیکاری پایین تر از نرخ طبیعی بیکاری و سایر شرایط ثابت باشد، هنگامی که عرضه کنندگان قیمت های خود را افزایش می دهند و تورم افزایش می یابد، این امر باعث می شود منحنی فیلیپس در مسیر رکود تورمی و به سمت تورم و بیکاری بالاتر حرکت کند.
ازاین رو، از آنجا که در این مطالعه یافتن حد آستانه ای مورد هدف نیست ، از روش مارکوف سوییچینگ استفاده می شود که با آن می توان دوره های مربوط به رابطه مثبت و منفی بین دو متغیر تورم و رشد اقتصادی همراه با احتمالات هر حالت را مشخص کرد.
همان گونه که ملاحظه می شود در مورد رابطه غیرخطی بین تورم و رشد اقتصادی در ایران از روش مارکوف سوییچینگ برای تعیین دوره های مربوط به رابطه مثبت و منفی بین این دو متغیر استفاده نشده است .
این موضوع این گونه تفسیر می شود که چنانچه تورم از سطح آستانه خود بالاتر رود، تأثیر منفی کمتری نسبت به حالتی دارد که پایین تر از سطح آستانه است ، اما در بیان این ادعا باید با احتیاط برخورد کرد، زیرا همان گونه که در ادامه نشان داده می شود، رابطه مثبت بین تورم و رشد در دوره های اولیه نمونه مورد بررسی این مطالعه به دست آمده که مصادف با پایان جنگ و بازگشایی بسیاری از صنایع و افزایش هم زمان تقاضا در اقتصاد بوده است .