خلاصه ماشینی:
"از این پس چنین باید اندیشید که«فهم»از هر شیئی و هر حادثه نه چون عکسی است که یکبار و برای همیشه از آن بر میداریم،بلکه چون حوضچهای است که مرتبا در آن آب معرفت میریزیم و یا چون گیاهی است که آنرا مستمرا به مدد دانستههای بعدی آبیاری و تغذیه میکنیم،و از این بالاتر نه فقط رفتار انسانهای گذشته موضوع و متعلق تاریخاند،بلکه از هر موجود و موضوع دیگری نیز میتوان تصویر تاریخی بر گرفت،و بسط تدریجی آنرا همچون روزنه برای نگریستن در او و انس گرفتن بیشتر با او دانست،و باید همهء قالبها و حدود را در طوفان تند تاریخ،به دست تحول سپرد،و بر هیچ دانشی مهر خاتمیت ننهاد و در هر شیئی و واقعهای،چنان نگریست که گویی بازرگانی است که هنوز همهء سرمایهء خود را به سوداگران معرفت عرضه نداشته است،و تنها در بازاری به عرض جغرافیا و به طول تاریخ،و در سود و زیانهای متوالی و مکرر است که میزان اندوخته و تدبیر او آشکار میگردد.
دوم در انسان شناسی مشکلی که در شناخت آدمی هست اینست که آدمیان رنگ محیط را به خود میگیرند و از اینرو نمیتوان دانست کدام رنگ،رنگ راستین آنان است، به سخن دیگر،مشکل آدمی این است که میتواند منحرف شود و از جادهء راستین آدمیت به دور افتد،و از پوستهء انسانیت به در آید و پیداست که شناختن انسان منحرف،شناخت انسان مستقیم و طبیعی و خالص نیست به تعبیر فلسفیتر،انسان بالطبع یافته نمیشود."