خلاصه ماشینی:
"و علم اصول را به هنجار آموخت آنگاه رهسپار خراسان شد و از نوشتههای ابن سینا و فارابی-که توسط امام محمد غزالی حلاجی شده بود-سر در آورد و از آنها بهرهء بسیار بر گرفت.
داود طیبی تاجر-که وی را نجیب میگفتند-و از حال و روزگار مردم سرشناس آگاه بود،برای من حکایتی روایت کرد و گفت:ابن خطیب(فخر رازی)را در بخارا دیدم،در حالی که در یکی از مدارس دور افتادهء آن شهر بیمار شده بود و از بینوایی خود نزد من شکایت کرد.
در کتابی تاریخی از قول بعضی مورخان متأخر2دیده شد که دربارهء فخر الدین رازی معروف به ابن خطیب میگوید:محمد بن عمر حسین رازی، ابو المعالی،معروف به«ابن خطیب،فخر الدین»از افاضل اهل زمان است،در فقه و اصول و کلام و حکمت از قدما پیشی گرفت،سخنان ابن سینا را رد کرد و در خراسان با جلال و شکوه میزیست...
چنانکه مناسب این مقام گفته شده: نکند از عروس صورت یاد هر که ذوق عروس معنی یافت چه کند سایهء چراغ دگر هر که او پرتو تجلی یافت صاحب مجمل فصیحی ذیل وقایع سال 606 هجری مینویسد: به وقتی که امام(فخر)به خوارزم(اقامت) فرموده بود(شبی)در مجلس سلطان محمد خوارزمشاه گفتند که:«امام را طبع شعر نیست» در همان شب به مجلس خوارزمشاه رفت و به بدیهه این بیت گفت،و از او کرامتی بود: مرا پروانهای4آمد از این شمعی که در جمعست به خوارزم آ،که یک فاضل نشد در عمر،خوار،از ما و این صورت موجب زیادتی اعتقاد خوارزمشاه شد."