چکیده:
در این مقاله علم سیاست در سه حوزه بازشناسی، بازنگری و
بازسازی مورد مطالعه قرار گرفته است. با اشارهای گذرا به حوزه
بازشناسی و دسته بندی آن در سه گروه کلاسیک، مدرن و پست مدرن به
موضوع، روش و غایت علم سیاست اشاره گردید. در حوزه بازنگری
تفاوت رهیافتهای موجود درباره علم سیاست در ایران و غرب بیان
شده و اشاره گردیده که قلمروهای سه گانه موضوع، روش و غایت در
علوم سیاسی غربی نمیتوانند سازگار با خواستههای نظام دانایی ما
باشند. سرانجام در حوزه بازسازی علم سیاست، ضمن طرح مسأله،
پیشنهاداتی در جهت بهبود وضع موجود ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
"روش تفکر انسان در دوره جدید از دو جهت دگرگون شده است: یکی، در روش اخلاقی است، زیرا انسان در گذشته روش اخلاقی داشت، اما انسان جدید روشی علمی و تجربی دارد، حالت تکنیک پیدا میکند و قاعدهای تکنیکی (قدرت) در خدمت هدف شخصی یعنی نظم قرار میگیرد و این قاعده تکنیکی راه را به علم سیاست جدید باز میکند هرچند پست مدرنها معتقدند مدرنیته نه تنها انسان را آزاد نکرد بلکه او را بنده تکنیک خود کرد و او را تک ساحتی و بنده ماشین نمود؛ از اینرو اساس عقلگرایی که تکنیک از آن زاییده شده باید از بین برود تا انسان آزاد شود.
بنابراین دومین دلیل بر ضرورت توجه به علم سیاست در حوزه علوم اسلامی، استفاده از بحث منطقةالفراغ شهید صدر است، زیرا از نظر ایشان، فقه و متون دینی تمام جزئیات را، برای زندگی بشر مطرح نکرده و برخی از امور سیاسی و اجتماعی را به عقل بشر واگذارده است؛ یعنی بعد از مراجعه به ادله درون دینی و روایی و وحیانی، اگر به حکمی الزامی برخورد نکنیم میتوانیم از خرد جمعی و سیره عقلا استفاده کنیم؛ مضافا بر اینکه خرد جمعی و سیره عقلا از پشتوانه عقلانیت دینی برخوردار است.
به تعبیر دیگر، در حوزه علم سیاست که زیرمجموعه علوم انسانی است روش تجربی فاقد اصالت و روش تفسیری دارای اصالت است، زیرا غایت تلاش در روش تجربی ابتنای شناخت بر حس و مشاهدهگری خواهد بود که مطابق نصوص دینی ذکر شده نمیتواند متناسب با نظام معرفتی و دانایی ما باشد مگر اینکه منطقی تفسیری با پشتوانههای مستحکم به کمک آن بیاید."