خلاصه ماشینی:
"به طور قطع (به رغم سانسور تلگرافها و نامههای عالمان مخالف به وسیله عوامل آشکار و پنهان) تلگرافها و نامههایی نیز از سوی آنان به آخوند رسیده بود و آقا نجفی به صورت طبیعی از آنها آگاهی داشته است؛ در این صورت، این پرسش به صورت جدی رخ مینماید که چرا نویسنده، توازن در ثبت اسناد را رعایت نکرده و از این دیدگاه کتاب خود را از اعتبار کافی و وافی بهرهمند نساخته است؛ البته میتوان قسمتی از پاسخ را با توجه به سه هدفی که آقانجفی از گردآوری و نوشتن اسناد ذکر کرده، به دست آورد؛ ولی به نظر میرسد باید قسمت دیگری از پاسخ را با بررسی روحیات آقانجفی و نیز دیدگاههای او در مورد مشروطه و حوزههای علمیه و عالمان دین به دست آورد که این امر، در ادامه مقاله تحقق مییابد.
گفتوگوی مذکور که البته بیشتر از جانب آقانجفی است، در عین حال که خالی از نقد نیست، از حیث بررسی تاریخی وضعیت حوزههای علمیه، به ویژه حوزه کهنسال اصفهان و نیز شناخت بیشتر آقانجفی و همچنین دیدگاههای انتقادی که در آن زمان از درون حوزههای علمیه به این نهاد صورت میگرفت، اهمیت مییابد: ما مکلفیم به رجوع به قرآن و کتاب او و به کسانی که مترجم و مفسر آن کتاب قرار داده، چنان که فرموده «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و لن یفترقا حتی یرد علی الحوض»، و رجوع به این دو، منوط به خواندن این کتابها نیست؛ مثلا مشترک لفظی داریم یا نداریم؛ بلکه همه مشترک معنوی هستند و یا آن که استعمال لفظ در دو معنا جایز است و یا آن که نهی دلالت بر فساد دارد یا ندارد و اینها چه ربطی به کلام شارع دارد؛ با آن که در ضمن هر مبحثی از این مباحث این قدر نقل اقوال و چون و چرا و ان قلت قلت دارند که انسان گیج میشود و اصل مطلب را هم از دست میدهد؛ بلکه خود مصنفین نیز گاهی موضوع حرفشان از دست رفته برگشتهاند سر موضوع کلام خودشان؛ باز نزاع نمودهاند که موضوع نزاع چه بوده؛..."