چکیده:
دوســوگرایی یــا آمبــی والانــس ، داشــتن همزمــان احــساسات متــضاد یــا مخــتلط در مــورد یــک شــخص ، شــیئ یــا موقعیــت اســت . در کــاربرد امــروز دوســوگرایی بیــشتر بــه معنــی دوسـوگرایی عـاطفی مـورد اسـتفاده قـرار مـی گیـرد. گـاه هـر دو تمایـل ؛ یعنـی ، عـشق و غـضب نــسبت بــه یــک شــخص واحــد وجــود دارد و انــسان خــود را در مقابــل احــساسی مرکــب از دو تمایـل متنـاقض مـی بینـد. در ایـن مقالـه اعمـال سـودابه در داسـتان سـیاوش بررسـی مـی شـود کـه آیــا از دیــدگاه روان شــناختی مــی تــوان رفتــاری دوســویه را در او یافــت و انگیــزه هــا و عوامــل روانــی او را در ایــن کــنش هــا نــشان داد؟ عملکــرد ســودابه نــشان از عــشقی کامــل نــدارد کــه درآن هــر ســه بعــد عــشق ؛ یعنــی تمایــل ، هــوس و تعهــد نقــش آفــرین باشــد؛ بلکــه تــرس از رسـوایی و عقــدة حقــارت، ســبب دوســوگرایی عــاطفی ســودابه مــی شــود کــه در نهایــت عــشق او به غضب بدل می شود و موجب عمل فریب ، انتقام و آزار رساندن به سیاوش می گردد.
خلاصه ماشینی:
در ایـن مقالـه اعمـال سـودابه در داسـتان سـیاوش بررسـی مـی شـود کـه آیــا از دیــدگاه روان شــناختی مــی تــوان رفتــاری دوســویه را در او یافــت و انگیــزه هــا و عوامــل روانــی او را در ایــن کــنش هــا نــشان داد؟ عملکــرد ســودابه نــشان از عــشقی کامــل نــدارد کــه درآن هــر ســه بعــد عــشق ؛ یعنــی تمایــل ، هــوس و تعهــد نقــش آفــرین باشــد؛ بلکــه تــرس از رسـوایی و عقــدة حقــارت، ســبب دوســوگرایی عــاطفی ســودابه مــی شــود کــه در نهایــت عــشق او به غضب بدل می شود و موجب عمل فریب ، انتقام و آزار رساندن به سیاوش می گردد.
مبــادا کــه پــدرش، کــاووس را نیــز بــا خود همداستان کند: وگر سرد گویم بدین شوخ چشم / بجوشد دلش گرم گردد ز خشم یکی جادوی سازد اندر نهان / بدو بگرود شهریار جهان (288 :23) همین ذهنیـت سـیاوش موجـب مـی شـود کـه تـصمیم بگیـرد تـا نـه بـه قاطعیـت ؛ بلکـه به نرمی با سودابه سخن بگوید: همان به که با او به آواز نرم / سخن گویم و دارمش چرب و گرم (290 :23) پــس از اینکــه ســیاوش در برابــر اشــارههــای عاشــقانة ســودابه خــاموش مــی مانــد، سودابه از او می خواهد پنهانی خواستة نامشروع او را برآورده سازد: بهانه چه داری تو از مهر من / بپیچی ز بالا و از چهر من یکی شاد کن در نهانی مرا / ببخشای روز جوانی مرا (324 :25) دوگـــانگی و دوســـویی وجـــود دو فکـــر، دو احـــساس، دو موقعیـــت و دو انگیـــزة شــدید و متــضاد در مــورد یــک شــخص یــا یــک هــدف اســت .