چکیده:
مقاله ی حاضر در پی ارائه ی تاملاتی در یکی از مبانی فکری مکتب تفکیک، یعنی مبنای اتکا بر ظواهر و پرهیز از تاویل، است. مراد از تاویل در این جا برگرداندن لفظ از معنای ظاهر به معنایی است که لفظ در آن ظهور ندارد. تفکیکیان به شدت از این مبنا دم می زنند و غیرتفکیکیان (به ویژه فلاسفه و عرفا) را به عدم رعایت آن و ارتکاب تاویل و دورشدن از فهم ناب و خالص متون مقدس متهم می کنند. در این تاملات، نشان داده ایم که تاویل روشی است که در فهم متون از آن گریزی نیست و همه ی مکتب ها و فرقه ها در مواردی ناچار به کاربرد آن می شوند؛ و از جمله خود تفکیکیان که در آثارشان می توان ردپای فهم مشوب و آمیخته به پیش انگاشته ها و پیش فرض های مختلف را مشاهده کرد.
خلاصه ماشینی:
"به گفته ی حکیمی : «تعبیر «رد هر گونه تأویل » در مورد مکتب تفکیک ، شامل مسامحه است ، زیرا ما اگر تأویلی در مورد ظاهری لازم آیـد- به لزوم عقلی و نقلی - یا مطلق تأویل های اسنادی و ادبی (مثل «جـاء ربـک »، فجـر/٢٢) را می پذیریم ؛ زیرا این گونه تأویل ها در واقع ، از نوع تأویل های فلسفی یا عرفانی یا عصری کـه بنیاد مرادات قرآنی را دگرگون می سازد نیـست و منطبـق بـا مـوازین خـاص خـود اسـت و معقول است و بلکه جزء موازین دستوری و بیانی است ؛ یعنی این گونه تأویل هـا را در واقـع ، مقتضای ظاهر و اعتبار آن را مقتضای حجیت ظواهر می دانند»(١٢، ص: ٢٦٧).
٥. نتیجه با بررسی آرا و سخنان اصحاب مکتب تفکیک درباره ی تأکید بر حجیـت ظـواهر متـون دینی و فهم خالص و غیر التقاطی داشتن از آن ها و لزوم پرهیز از تأویل در فهم آن ها از یک سو، و بررسی عملکرد آن ها و برداشت هایشان از متون دینی از سوی دیگر، بـه ایـن نتیجـه می رسیم که تفکیکیان در عمل نتوانسته اند به دعاوی خود درباره ی فهـم خـالص و سـره ی متون دینی دست یابند و برداشت های آنان از آیات و روایات ، آمیخته بـه پـیش فـرض هـای عصری و تفکیکی خودشان است و تأثیر این پیش فرض ها را حتی در ترجمه ی متون دینـی نزد اینان نیز می توان مشاهده کرد."