چکیده:
با برآمدن شرایط تولید انبوه، مصرف انبوه و نظم یکنواخت سرمایهداری صنعتی که تمام شک و تردیدها و نیز امیدهای مربوط به سمت و سوی آیندة تحولات اقتصادی - اجتماعی و تکنولوژیکی را از میان برداشت (اسمارت، ۱۳۸۳: ۲۰۷) مدرنیسم، پویایی لازم را در چارچوب جنبشهای هنری و فرهنگی از دست داد و جذب ایدئولوژی رسمی و استقراریافته شد. در این راستا، ادبیات، معماری و هنر مدرنیستی که رویکردی زیباشناختی را شکل میدادند، در قالب سرمایهداری مسلط، نقش کارکردهای ثابت و سازمانیافته را ایفا کردند (Harvey, 1989:198). شرایط اجتماعی سازندة مدرنیسم دیگر وجود نداشت. نظم اشرافی کهن که آماج انتقادهای فعالیتهای زیباشناختی مدرنیسم بود با جهانی شدن دموکراسی بورژواتیک ناپدید شد.در این وضعیت بود که پسامدرنیته سر برآورد و به تبلور تاملات جدید تبدیل شد. پسامدرنیته در برگیرندة مفاهیم گوناگونی است که از برابر نهادهای اندیشههای مختلف و چشماندازهای متفاوت پدید میآید. پسامدرنیته در ارتباط با جامعة پساصنعتی (Bell,1973) دانیل بل، نشان از چشماندازی خاص از امر اقتصادی و اجتماعی دارد. دیوید هاروی در تبیین وضعیت پسامدرنیته (Harvey,1989) به تغییر شیوة تولید سرمایهداری از فوردیسم به پسافوردیسم و شکلگیری انباشت انعطافپذیر اشاره میکند. اسکاتلش و جان اوی وضعیت پسامدرنیته را حاصل گذار سرمایهداری از سازمانیافتگی به سازمان نایافتگی دانستهاند (Las and urry, 1987). علاوه بر این، پسامدرنیته در پیرامون امر اقتصادی، امر فرهنگی و اجتماعی و تمایززدایی از آنها شکلدهندة گونهای از اقتصاد زیباشناختی است که بر بنیان تولید نشانههایی برای مصرف استوار است؛ آنچه ژان بودریار در تحلیل خود از آن بهعنوان «اقتصاد سیاسی نشانه» (Baudrillard, 1981) یاد میکند.در این بین آنچه در شکلگیری این تحولات و زایش اندیشههای مختلف در ارتباط با پسامدرنیته نقش اساسی دارد، بستری از تحولات شگرف فناورانه در دهههای اخیر است. تحلیل بسترهای فناورانة عصر حاضر بر بنیان تحولاتی قرار میگیرد که در روندی از انقلاب فناوری اطلاعات شکل گرفته و پیامدهایی در زمینة شکلها و فرایندهای اجتماعی بر جای نهاده است. فناوری اطلاعات دربرگیرندة روندی از نوآوریهای فناورانه است که بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد و از دهة ۱۹۸۰ همراه با تجدید ساختار سرمایهداری رو به گسترش نهاد.انقلاب فناوری اطلاعات، مفهوم تولید را دگرگون ساخت به گونهای که در شیوة توسعه متکی به اطلاعات منبع تولید در فناوری تولید دانش، پردازش اطلاعات و انتقال نمادها جای دارد. در این راستا کار دانش روی دانش بهعنوان منبع اصلی بهرهوری بهحساب میآید. پردازش اطلاعات در چرخة ارتباط متقابل میان منابع دانش فناورانه و کاربرد فناوری برای ایجاد دانش و پردازش اطلاعات، بر بهبود فناوری پردازش اطلاعات بهعنوان یکی از منابع بهرهوری تاکید میکند. در این میان اگر صنعتگرایی به رشد اقتصادی، یعنی به حداکثر رساندن برونداد گرایش دارد، اطلاعاتگرایی به توسعة فناوری، یعنی انباشت دانش و سطوح پیچیدة پردازش اطلاعات میپردازد (کاستلز۱، ۱۳۸۰:
خلاصه ماشینی:
"از این رو باید اذعان داشت که با توجه به سرعت شگرف تحولات فناورانه و پیامدهای ناشی از آن، آینده ثابت و پایدار نیست و پیشبینیهای قطعی که فقط براساس مطالعة گذشته و تاریخ تهیه میشوند، در علوم مختلف و بهویژه علم جغرافیا که تأثیرات فضایی فناورانه در آن بسیار مشهود است، کارایی لازم را ندارند.
از این روش سناریو بهعنوان دیدگاه آیندهپژوهی بهعنوان روششناختی علم جغرافیا انتخاب شده و همچنین مقیاس عملکردی آن نیز در قالب مکان جغرافیایی (مقیاس منطقهای) مدنظر قرار گرفته است که در ادامه، این دو به تفکیک مورد بررسی قرار میگیرند.
این نوع جدید از آیندهپژوهی پاسخگوی نیازهای بسیاری در علم جغرافیاست؛ نیازهایی مانند تمرکززدایی، توجه به ایجاد چشمانداز در سطح مناطق محلی و بومی و افزایش نقش بازیگران محلی (به تعبیر جامعة ما بازیگران استانی) از جمله مواردی است که آیندهپژوهی منطقهای میتواند یک ابزار بالقوه توانمند برای وصول به آنها باشد.
پولاک در سال ١٩٥١ یکی از نشانههای بارز آن و کتاب هنر حدس زدن نوشتة دی ژوونل که در سال ١٩٦٤ منتشر شد، نشانة دیگر آن است نمودار ۱: پراکنش جغرافیایی دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی ارائه دهندة دورههای آیندهپژوهی آسیا: ۱۰ آمریکای شمالی و مرکزی: ۲۸ آفریقا: ۳ اروپا: ۳۷ آمریکای جنوبی: ۱۱ استرالیا و اقیانوسیه: ۱۱ اسکاتلش و جاناوی وضعیت پسامدرنیته را حاصل گذار سرمایهداری از سازمان یافتگی به سازمان نایافتگی دانستهاند روشهای آیندهنگری یا آیندهپژوهی از ساختاری غیرقابل انعطاف پیروی نمیکنند، یعنی هر آیندهپژوهی میتواند با توجه به تخصص خود در زمینههای مختلف از روشهای مختلف استفاده کند پینوشتها 1."