چکیده:
وقوع اولین شوک نفتی در سال 1973 نکات بسیار مهمی را به کشورهای صنعتی آموخت.آنها از یک سو میزان وابستگی رشد و توسعه اقتصادی خود به انرژی را دریافتند و از سوی دیگر به نقش انرژی در روشهای تولید و تکنولوژیهای آن زمان پی بردند.عطف به درک چنین موضوعی کشورهای توسعهیافته تصمیم گرفتند که سیاستهای انرژی ویژهای را از طریق آژانش بینالمللی انرژی دنبال نمایند که یکی از مهمترین آنها صرفهجوئی انرژی و بالا بردن کارائی مصرف انرژی بود.کشورهای دیگر نیز حسب درک چنین نیازی در سالهای بعد این سیاستها را در کشورهای خود دنبال نمودند و بدینترتیب مصرف بهینه انرژی موردتوجه اکثر کشورها قرار گرفت و سیاستهای ویژهای برای تحقق آن سازماندهی گردید. در ایران نیز با پایان یافتن جنگ تحمیلی و آزاد شدن اقتصاد از تبعات آن،در برنامه اول توسعه تلاش شد تا ظرفیتهای عرضه انرژی دوباره فعال گردد اما با رشد سریع مصرف انرژی در برنامههای بعد بحث کنترل و صرفهجوئی انرژی موردتوجه قرار گرفت و به صورت مدون در برنامههای توسعه کشور منعکس شد و در دستور کار دولت قرار گرفت.اما مباحث انرژی در ایران بعدا با بحثهای کاهش یارانه در چارچوب سیاستهای تعدیل اقتصادی و همچنین با موضوع عدالت اجتماعی در دورههای بعدی مترادف شد.با وجودی که جدالهای کارشناسی چه در حوزه نظری و چه در شیوه اجرای سیاستها به کرات صورت پذیرفته و نتایج آنها نیز بعضا در برنامهها به صورت پراکنده آمده اما فقدان تحلیلی ارگانیک از عوامل زیربنائی برای اجرای سیاستهای صرفهجوئی انرژی و به ویژه نبودن برنامه مدون و نهاد متولی فرابخشی موجب گردید که به رغم اجرای سیاستهای متعدد،موفقیت قابلتوجهی در زمینه صرفهجوئی انرژی حاصل نگردد. این مقاله در پی ارائه راهحلی قطعی برای مسئله صرفهجوئی در ایران نمیباشد بلکه تلاش دارد با تعریف دقیقتر مسئله صرفهجوئی انرژی و ارائه زوایا و ابعاد علمی آن،آسیبهائی که موجب ایجاد نارسائی در اجرای مؤثر این سیاستها گردیده را شناسایی نماید. نگارندگان این مقاله بر این باورند که یکی از مهمترین نارسائیهای سیاستهای صرفهجوئی انرژی در ایران عدمشناخت ظرفیتهای فنی، اقتصادی و سیاسی موجود در کشور و عدمدرک ضرورت و جایگاه صحیح بحث بهینهسازی مصرف انرژی بوده که این موضوع باعث عدم درک نیاز اجتنابناپذیر اتکاء سیاستهای صرفهجوئی به سیاست ملی انرژی گردیده که خود موجب نارسائیهای موجود در صرفهجوئی انرژی در ایران شده است.
خلاصه ماشینی:
"موانع تحقق اهداف فوق به صورت زیر است: -اگر هدف ما تخصیص بهینه منابع انرژی باشد قیمت حاملهای مختلف انرژی باید علامتدهی صحیحی برای مصرفکنندگان داشته باشند در صورتی که قیمتها از هزینه نهائی تولید حاملهای انرژی کمتر باشد علامتدهی قیمتها نادرست خواهد بود و لذا موجب میشود که الگوی مصرف و به دنبال آن تخصیص عوامل تولید دچار اختلال شود و مصرفکنندگان،علاقه به بکارگیری تکنولوژیهای انرژیبر پیدا نکنند.
4-راهکارهای رفع این موانع توسط دولت: هواداران دخالت دولت معتقدند که در چنین شرایطی دولتها باید اقدام به اتخاذ سیاستهای ویژهای به شرح زیر نمایند: -تولید و ارائه اطلاعات شفاف و مناسب به گروههای اقتصادی -تأمین منابع مالی موردنیاز برای سرمایهگذاری -تهیه استانداردها و معیارهای فنی تولید کالاها و خدمات انرژیبر که هریک از این سیاستها را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهیم: 1-4-تولید و ارائه اطلاعات شفاف و مناسب به گروههای اقتصادی دولت از طریق تهیه اطلاعات مناسب میتواند هزینههای مبادلاتی مرتبط با سرمایهگذاری را کاهش داده،دانش و اطلاعات گروههای دستاندرکار در زمینه انرژی را افزایش داده و درجه اطمینانبخشهای مختلف نسبت به سرمایهگذاری در این زمینه را گسترش دهد.
جا دارد این سؤال مطرح گردد که اگر ما دارای مشکلات فوقالذکر نبودیم بهینهسازی انرژی با توجه به وضعیت موجود هیچ ضرورتی نداشت؟ نبود اهداف و دیدگاههای مشخص و شفاف در کنار عدمشناخت مسائل اقتصاد ایران باعث گردیده که شناخت صحیحی از نقش انرژی در فرایند توسعه اقتصادی در میان تصمیمگیران وجود نداشته باشد،عوامل فوق در کنار منابع سرشار نفت و گاز موجب گردیده که ما دارای برنامهای مدون و ملی برای انرژی در کشور نباشیم."