خلاصه ماشینی:
"آری از هر دری سخن گفتیم، از عدم ارتباط این دو محدوده هم گفتیم، از جدایی و نامأنوسی این دو از یکدیگر و اینکه چه میشود کرد و هر کس چه میتواند بکند، آنکه تفنگش را برمیدارد و پشت به کودک و همسرش راه را در پیش میگیرد بیآنکه جاذبههای شگفت نگاه آنان و یا شیرینی صدای دلنشینشان او را در گامهایی که با غیرت و تعهد و اعتقاد به مکتب و عاشورا و حسین ع برمیدارد بلرزاند، میرود، او که میرود و میجنگد، با همه چیز، با دشمن، با دلبستگی، با نگاه بی یاور پدر و سیاهی چشمان وفادار مادر، با باران اشک همسر و لبخند شیرین فرزند، با همه چیز میجنگد ولی ما چه میکنیم؟من چه میکنم؟تو چه میکنی؟روشنفکر دردمند مسئول چه میکند؟-روحانیون و طلاب علوم دینی آن قدر مظلومانه، سرشکافته و تن دریده با عمامهها بستند که بر تارک شهامت و فداکاری تاریخ معاصر میدرخشند-در جاهای دیگر چه کردند؟هنر چه میکند؟هنرمند چه میکند؟ادبیات آمریکای لاتین چه کرد؟نقاشی مکزیک چه کرد؟«گویا»در اسپانیا چه کرد؟آیا ما هیچ نقشی نداریم؟آیا وقتی میشنوی یک دستگاه لودر برای زدن سنگر یازده راننده یکی پس از دیگری شهید گرفته است چه حالی به تو دست میدهد؟ میگویی دروغ است؟اصلا هیچ تغییری میکنی؟یا به مردی میمانی که به بازار عطاران رفت و بوی خوشی به مشامش نرسید؟!آری سخن از این رفت که ما خیلیهامان نمونههای غیرت و دردمندی هستیم!آنجا سر مرزها ایستادهاند تا دست آموزان وحشی استکبار به حریم خاک و ناموس و شرافت ما نریزند تا اینجا ما در خانههایمان امن و آسایش داشته باشیم، بچههایمان به مدرسه بروند، خودمان سر کارمان برویم یا نان فانتزی و بستنی ایتالیایی خرید و فروش کنیم."