چکیده:
از دیدگاه علامه جعفری، معنای حقیقی زندگی انسان، از طریق تکامل و رسیدن به حیات عقلانی حاصل میشود؛ این امر با شناخت انسان و توجه به جایگاه او به عنوان محور هستی و جانشین خداوند در زمین، رابطهای مستقیم دارد. من انسانی، وجودی قانونمند است که با زیستن بر اساس این قوانین و هماهنگ با کل هستی معنادار، تکامل مییابد. خاستگاه این قوانین و قوای انسانی، نفس است که در مقایسه با وجود طبیعی انسان، ارزش وجودی بیشتری دارد. از این رو، توجه صرف به وجود طبیعی انسان، او را از توجه به ظرفیتهای متعالی وجودیاش محروم میسازد؛ زیرا انسان با فعلیتیافتن قوای نفسانی و الهی، در مسیر تکامل به پیش رفته و به زندگی خود معنا میبخشد. در این مقاله سعی خواهد شد بر مبنای انسانشناسی فوق، به بررسی معنای زندگی از دیدگاه علامه پرداخته شود
خلاصه ماشینی:
علامه به بررسی علل ایـن خطـا پرداختـه و راه هـای اجتنـاب از آن را بیـان می کند (جعفری ، ١٣٧٩ الف : ٧-١٢): از نظر وی ، اولین عامل ، جهل انسان است که هرچـه متعلق آگاهی او پیچیده تر باشد، میزان و کیفیت آگاهی او نیز باید بیش تر باشد؛ عامـل دوم ، منطبق نبودن و توافق نداشتن آگاهی ها و آرمان های معقول حیات بـا مسـیر عینـی و واقعـی حیات است ؛ عامل سوم ، خطاهای معرفتی و عقیـدتی موجـود در مکاتـب و فرهنـگ هـای گوناگون در طی دوران زندگی بشر است که همچون یک آرمان قطعی وارد تفکر و زندگی او شده و مورد پذیرش قرار گرفته است ؛ عامل چهارم نیز تفکیـک و تجزیـة موجودیـت و شخصیت یک پارچة انسان است که به نحوی به انکار بخش عظیمی از حقیقت وجودی او منجر شده است .
علامه در بررسی انتقادی دیدگاهی که انسان را فاقـد «مـن الـوهی » دارای استعدادهای پرمعنا و قوای سازندة درونی می داند این پرسش را مطرح می کند که بر اساس چنین دیدگاهی ، آیا می توان اجتماعی شامل افرادی با محوریت من طبیعی را یـک وحـدت اصیل و متعالی و یگانة انسانی دانست که درد و رنج های یک انسان ، اجتماع را متأثر ساخته و آیا این اجتماع بشری در راستای اعتلای زندگی و معناداری آن و نیـز تکامـل شخصـیت تک تک افراد انسانی حرکت می کند؟ (وایتهد، ١٣٧٦: ١٤٧) و آیا اساسا می توان به انکار من متعالی و الوهی در انسان پرداخت ؟ از نظر علامه ، این من الوهی ، همان «من ایـدئال » اسـت که برای درک تمایز میان آن با من طبیعی باید به تمایز میان «آن چه هستم » بـا «آن چـه بایـد باشم » توجه داشت .