چکیده:
این پژوهش به منظور شناسایی رابطه شیوه های فرزندپروری ادراک شده با طرحواره های ناسازگار اولیه و جهت گیری مذهبی صورت گرفته است. بدین منظور، 300 دانش آموز دختر مقطع دوم و سوم دبیرستان به شیوه نمونه گیری طبقه ای خوشه ای انتخاب شدند و پرسش نامه های ابعاد رفتاری والدین شیفر، فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ و جهت گیری مذهبی آلپورت را تکمیل کردند. داده ها، با استفاده از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که شیوه فرزندپروری با بعد غالب محبت پیش بینی کننده معناداری برای سطوح پایین تر طرحواره های ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، نقص/ شرم، وابستگی/ بی کفایتی، خودتحول نیافته/ گرفتار، اطاعت، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/ عیب جویی افراطی و خویشتن داری/ خودانضباطی ناکافی و جهت گیری مذهبی بیرونی و سطوح بالاتر جهت گیری مذهبی درونی است. همچنین نتایج نشان داد شیوه فرزندپروری با بعد غالب کنترل نیز پیش بینی کننده معناداری برای سطوح بالاتر طرحواره های ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، نقص/ شرم، اطاعت و ایثار است.
This research seeks to investigate the relationship of perceived child-rearing methods with the inconsistent primary schemas and religious orientation. To this end، 300 second and third-year students were selected from a high school for girls through a category cluster-sampling method and were asked to complete questionnaires on Schaefer's parent behavioral dimensions، short form of Young's first inconsistent schemas and Allport's religious orientation. Multiple Pearson and regression's statistical correlation coefficient were used for analyzing the data. The results show that the method of child-rearing with love dominating dimension is a meaningful predictor of the lower levels of inconsistent primary schemas of emotional deprivation، social isolation، alienation، deficiency، shame، dependency، inadequacy، unability to develop oneself، being involved، submission، emotional dissuasion، intransigently criteria، excessive fault-finding and extreme care، inadequate self-discipline، external religious orientation and higher degrees of internal religious orientations. The results also show that the method of child-rearing with control dominating dimension is a meaningful predictor of the lower levels of inconsistent primary schemas of emotional deprivation، distrust، illtreatment، deficiency، shame، obedience and self-sacrifice.
خلاصه ماشینی:
"نتایج بهدستآمده نشان داد که شیوۀ فرزندپروری با بعد غالب محبت پیشبینیکنندۀ معناداری برای سطوح پایینتر طرحوارههای ناسازگار اولیۀ محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، نقص/ شرم، وابستگی/ بیکفایتی، خودتحول نیافته/ گرفتار، اطاعت، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/ عیبجویی افراطی و خویشتنداری/ خودانضباطی ناکافی و جهتگیری مذهبی بیرونی و سطوح بالاتر جهتگیری مذهبی درونی است.
<رجوع شود به تصویر صفحه> نتایج حاصل از جدول 1 نشان میدهد که بین شیوۀ فرزندپروری با بعد غالب کنترل و طرحوارههای ناسازگار محرومیت هیجانی، بیاعتمادی/ بدرفتاری، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، نقص/ شرم، اطاعت، ایثار و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی و جهتگیری مذهبی بیرونی رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد.
از سوی دیگر، بین شیوۀ فرزندپروری با بعد غالب کنترل و طرحوارههای ناسازگار رهاشدگی/ بیثباتی، شکست، وابستگی/ بیکفایتی، آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خودتحول نیافته/ گرفتار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/ عیبجویی افراطی، استحقاق/ بزرگمنشی و جهتگیری مذهبی درونی رابطۀ معناداری وجود ندارد.
</رجوع شود به تصویر صفحه></رجوع شود به تصویر صفحه> <H2>بحث و نتیجهگیری</H2> نتایج حاصل از این پژوهش، نشان داد که شیوۀ فرزندپروری با بعد غالب محبت به ترتیب طرحوارههای ناسازگار اولیۀ محرومیت هیجانی، نقص، انزوای اجتماعی، وابستگی، اطاعت، بازداری هیجانی، خودتحول نیافته، معیارهای سرسختانه و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی را بهصورت منفی و معناداری پیشبینی میکند؛ یعنی درصورتیکه والدین نسبت به فرزندان خود ابراز محبت، گرمی و حمایت عاطفی بیشتری داشته باشند، به نقطه نظرات آنها گوش دهند و آنها را در تصمیمگیریها مشارکت دهند، این طرحوارههای ناسازگار کمتر در آنها شکل خواهند گرفت."