چکیده:
به تعداد مکاتب موجود در جهان دربارة انسان نظریه وجود دارد؛ به هر اندازه این نگاهها به انسان متفاوت باشند، علوم انسانی نیز متفاوت خواهد بود. این نوشتار به دنبال مطالعه تطبیقی انسانشناسی از ابعاد گوناگون انسان همانند آفرینش، ماهیت، هدف از زندگی و طبیعت انسان از دیدگاه اسلام و اندیشوران مغرب زمین و تأثیر آن بر حوزههای گوناگون مدیریتی سازمانهاست. روش تحقیق، کتابخانهای و رویکرد توصیفی- مقایسهای است که در پی پاسخ به سؤال تحقیق مبنی بر چگونگی تأثیر انسانشناسی بر نظام ارزشی سازمان میباشد. این تحقیق از طریق ریشهیابی مبانی نظام ارزشی سازمان در حوزههای گوناگون مدیریتی، به این نتیجه دست یافت که تمایز نظامهای ارزشی سازمان در جوامع اسلامی و غیراسلامی، ریشه در نظام ارزشی متمایز این جوامع و در نهایت، نوع نگاه به انسان و ابعاد انسانشناسی دارد. میتوان گفت: انسانشناسی دینی منبع اصلی مدیریت سازمان و نظام ارزشی حاکم بر آن در جوامع اسلامی است.
خلاصه ماشینی:
"منظور از انسانشناسی در اینجا، آنتروپولوژی، یعنی انسانشناسی بهطور مطلق و بدون پسوند و همچنین انسانشناسی اجتماعی، انسانشناسی فرهنگی، که در عرض علوم انسانی قرار دارند و جنبههای گوناگون زندگی جسمانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی انسان را با روشهای علمی در کانون مطالعه قرار میدهند، نیست، بلکه منظور از آن بررسی چگونگی پیدایش انسان در این جهان، شناخت ماهیت، طبیعت، استعدادها و قابلیتهای او و هدف وی از زندگی در جهان مادی است.
با عنایت به این موضوع، که مدیریت دانش میانرشتهای است که خود مستقیما از انسان بحث نمیکند، بلکه از دستاوردهای علوم انسانی دیگر بهره میگیرد، روشن است که نوع انسانشناسی مکاتب، تأثیری غیرمستقیم اما اساسی بر نوع مدیریت سازمان و متعاقبا نظام ارزشی حاکم بر سازمان دارد.
انسانشناسی اسلامی، هدف از زندگی انسان را دستیابی به کمال و قرب الهی میداند و متعاقبا نظام ارزشی سازمانی در جوامع اسلامی نیز هدف سازمان را ورای سود و رفاه مادی میداند.
در نهایت، با توجه به حوزههای سازمانی اشاره شده در این نوشتار و با استناد به مبانی غنی دین اسلام در موارد فوق، میتوان گفت: انسانشناسی هر مکتب، از مبانی فکری اساسی مدیریت در آن جوامع است و با عنایت به جایگاه متعالی انسان در نظام ارزشی انسان، سبک مدیریتی برگرفته از آن نیز سبکی مترقی و مطابق با فطرت کمالجوی انسان خواهد بود."