چکیده:
بسیاری از فلاسفه حرکت در مجردات را امری ناممکن دانسته اند. براهین آنها بر ثبات مجرد بر این مبنا استوار است که ماده شرط تحقق حرکت است. این مقاله می کوشد پس از تبیین حقیقت حرکت، نشان دهد که به ویژه بر مبنای حرکت جوهری، وجود ماده از اساس مورد تردید قرار دارد و براهین اثبات هیولی؛ یعنی برهان قوه و فعل و برهان فصل و وصل ناتمام است. با انکار هیولی باید در تعریف مجرد بازنگری کرد و آن را به موجودی که دارای وضع و حیز نیست تعریف کرد؛ زیرا تعریف آن باید به گونه ای باشد که مثبتان و منکران هیولی در آن مشترک باشند. نیز با انکار هیولی نمی توان از تلازم ماده و قوه سخن گفت. از سوی دیگر، در این مقاله پنج برهان عقلی بر ثبات مجرد استقصا، تقریر و نقد شده و در ادامه شواهد نقلی ثبات مجرد نیز مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و روشن می شود که این دلایل از اعتبار کافی برخوردار نیستند. از رهگذر این مقدمات، امکان عقلی وقوع حرکت در مجردات اثبات می شود و با تمسک به دلایل نقلی می توان وقوع حرکت و تغیر را در آنها نیز پذیرفت.
Many Islamic philosophers hold that it is impossible for immaterial beings to have motion. Their arguments for this claim are based on the principle that matter is a condition for motion. In this paper I seek to explain the nature of motion and then show that according to the theory of substantial motion، the existence of matter is doubtful and the arguments for the existence of matter or hyle—such as the argument from potentiality and actuality and the argument from attachment and detachment—are problematic. In this case we should revise our definition of immaterial beings. One move is to say that a being is immaterial if it does not have a position and space، since its definition should be such that both proponents and opponents of hyle might share. Moreover، if we deny hyle، we cannot talk about the concomitance of matter and potentiality. On the other hand، I will review and criticize five rational arguments for the immobility of the immaterial beings followed by some evidence from religious texts، and I shall show that these arguments are not sound enough. Therefore، I think that the motion of immaterial beings is possible and there is also evidence from religious texts to this effect.
خلاصه ماشینی:
این مقاله میکوشد پس از تبیین حقیقت حرکت، نشان دهد که بهویژه بر مبنای حرکت جوهری، وجود ماده از اساس مورد تردید قرار دارد و براهین اثبات هیولی، یعنی برهان قوه و فعل و برهان فصل و وصل ناتمام است.
پاسخ این است که اولا، درست است که با بیان فوق حرف ملاصدرا نقد نمیشود؛ منتها اگر ترکیب جسم از ماده و صورت را همانند ملاصدرا اتحادی بدانیم، نمیتوانیم هیولی را به جسم اختصاص دهیم، زیرا از آنجاکه برهان قوه و فعل ناتمام است، چیزی به نام قوه همه جا میتواند تحقق داشته باشد.
از این رو، استاد مطهری در نقد و بررسی دیدگاه ملاصدرا مینویسد که بنابر نظریه ترکیب اتحادی نمیتوان به هیولیی اولی قائل شد، بهویژه اگر مثل صدرا معتقد شویم که مادۀ متحد شده با صورت حتی قابل اعتبار بشرط لائی، یعنی اعتبار استقلال نوعی نیز نیست، زیرا بر اساس این نظریه ماده باید در یک زمانی به صورت متبدل شده باشد و چون از ازل همراه با صورت بوده است، پس هیچ وقت نبوده که موجود باشد.
نکته دیگر اینکه ممکن است بپرسید وجه عدول از دیدگاه معروف که ملاک مادیت را قوه و استعداد میداند چیست؟ چرا ما برای اثبات مدعای خود ملاک قابلیت اشاره حسی را مطرح میکنیم و در پی اثبات حرکت در مجرد هستیم؟ چرا به جای این کار مسئله را اینگونه طرح نمیکنیم که موجوداتی که به عنوان مجرد شناخته میشوند همه موجودات مادی هستند؛ یعنی همان ملاک قوه و استعداد را بپذیریم، ولی موجوداتی را که به عنوان مجرد شناخته میشوند همه را مادی بدانیم و منکر تجرد آنها شویم (نبویان، 1386: 220).