چکیده:
خوارج اندیشه ای خودخواسته و منسجم درباره جامعه نداشته اند، ولی برخی از باورهای دینی و اخلاقی آنها آثار عمیقی بر صورت بندی رفتار ایشان در عرصه های اجتماعی داشته است. رویکرد اجتماعی خوارج را می توان هم در خاستگاه فرهنگی و شخصیتی و پیوندشان با طبقه قاریان، و زمینه های بدوی و عربی آنها جست وجو کرد، و هم می توان آن را در اصول عقیدتی و قواعد رفتاری و اخلاقی خوارج مانند اصل «خودبینی دینی وگسست میان «من» و «دیگری» در جامعه مسلمین»، اصل «عدم تبعیض ایمان (کلی و نه کل بودن ایمان)»، اصل «سادگی و صراحت»، اصل «گریز از دنیا»، و اصل «تعمیم گناه از فردی به فرد دیگر» پی گرفت.
Khawarij did not have a coherent، thought-through about society، but some of their religious and moral beliefs had deep effects on the formulation of their behaviors in social domains. Their social approach can both be sought in their cultural and personal origins and their connections with the class of Qaris and their Arabic backgrounds، and in their beliefs and rules of conduct and moral principles، such as "religious egoism and the gap between 'I' and 'Other' in the society of Muslims"، the principle of "non-discrimination of faith (faith is general and not a whole)، the principle of "simplicity and explicitness"، the principle of "piety" and the principle of "extension of a sin from one individual to another".
خلاصه ماشینی:
هرچند «خوارج» بهعنوان یک جریان شناختهشده در تاریخ تطورات سیاسی و اجتماعی مسلمانان سهم زیادی نداشته است، ولی روحیۀ جمود و تعصب دینی، انکار و یا التزامنداشتن به ضروریات اخلاقی به بهانه وظیفۀ دینی، تأکید بر آرمانهای دور و دراز، و تهیساختن معرفت دینی از عقل واقعبین، همگی از امور جاری در جهان اسلام و تمدن اسلامی بوده است.
پرسشها در مورد باورهای اجتماعی خوارج آیا هویت خوارج و خاستگاه اصلی آن، بر عقیده مبتنی است، یا انگیزههای سیاسی زمینه را برای ظهور این جریان مهیا ساخته است، و یا اینکه خلأهای اخلاقی و یا حتی نوعی از دنیاخواهی که متفاوت از دنیاپرستی قاسطین و ناکثین بوده است، به شکلگیری چنین جمودی در تاریخ اسلام انجامیده است؟ پرسش دیگری که در تحلیل ماهیت اجتماعی خوارج مؤثر خواهد بود، رابطه نخبگان با خوارج است.
در مورد ربط میان نخبگان و خوارج از دو جهت میتوان پرسش کرد: نخست اینکه آیا در رأس خوارج عالمان و اندیشمندانی بودهاند که بر اساس نوعی از اجتهاد به شورش اجتماعی و سیاسی فراخوانده باشند؟ دیگر اینکه عقاید خوارج (چه برخاسته از فکر نخبگان و یا برآمده از تودۀ دینداران باشد) تا چه میزان در میان نخبگان عالم اسلام پذیرفته شده و نیز عالمان مسلمان تا چه میزان از آن استقبال کردهاند؟ پاسخ به این پرسشها دشوار مینماید و این دشواری از دو جهت است: نخست اینکه منابع در زمینۀ خوارج بسیار اندک و محدود است.