چکیده:
هدف این مقاله بررسی نقش آموزش و پرورش در تولید و بازتولید نابرابری های جنسیتی است. بدین منظور نخست نظریه های مربوط به نابرابری های جنسیتی و سپس آرای جامعه شناسان در مورد نقش مدرسه به عنوان عامل حفظ و ثبات و همچنین عامل تغییر، بررسی می شود و در ادامه، نشان داده می شود که چگونه مدرسه این کارکرد دوگانه مکمل، اگر نه متضاد را داراست و در پایان با نگاهی به آموزش و پرورش ایران، راهکارهایی که می تواند ازباز تولید نابرابری ها جلوگیری کند ارائه می شود.
خلاصه ماشینی:
بدین منظور نخست نظریههای مربوط به نابرابریهای جنسیتی و سپس آرای جامعهشناسان در مورد نقش مدرسه به عنوان عامل حفظ و ثبات و همچنین عامل تغییر،بررسی میشود و در ادامه،نشان داده میشود که چگونه مدرسه این کارکرد دوگانه مکمل،اگر نه متضاد را داراست و در پایان با نگاهی به آموزش و پرورش ایران،راهکارهایی که میتواند از بازتولید نابرابریها جلوگیری کند ارائه میشود.
وقتی مردان در تقسیم کار جنسیتی امتیازاتی داشته باشند،احتمال بیشتر میرود که در موقعیت نخبگان قرار گیرند که این امر منجر به افزایش نابرابری بین دو جنس میشود(ترنر1،1998).
دورکیم نشان میدهد آموزش خود نیز با جامعه تغییر میکند (لیتان خوا1،1991) پارسنز در مقاله خود تحت عنوان«کلاس مدرسه به عنوان یک نظام اجتماعی»نشان میدهد که در یک جامعه پیشرفته از نظر تکنولوژی،مدرسه عامل اساسی اجتماعی کردن و انتخاب است که نزد شاگردان ارزشهای عمومی جامعه را درونی میکند(پارسنز،1961).
میتوان گفت در جامعهشناسی آموزش و پرورش بخشی که بیش از همه بدان پرداخته شده رابطهی طبقه اجتماعی و نابرابری آموزشی است؛به گونهای که گفته میشود قشربندی اجتماعی نیز در تفکر جامعهشناختی«مردانه»بوده است(استیسی2،1982).
در آثار بعدی،فمینیستهای سوسیالیست از نظریات پیربوردیو(سرمایه فرهنگی)و گرامشی(هژمونی طبقاتی)و برنشتاین (1)- rednepS (2)- dlanoDcaM &%09107TVTG091-G% (قواعد آموزش)سود جستند تا تضادهای زندگی آموزشی را نشان دهند (آرنوت 1982،کونل11987) بحث و نتیجهگیری با توجه به نظریات نابرابریهای فمینیستی،نظریههای بازتولید اجتماعی و نقدهای فمینیستی،امروز جهان به این درک رسیده است که نقش زنان و مردان در حال تغییر است و مدارس باید این تغییرات را به رسمیت بشناسند.