خلاصه ماشینی:
"مگر سیاست امریکا در قبال ملت ایران چه تغییری کرده بود که آقای منتظری و کسانی که چنین دیدارهایی را ترتیب داده یا میدهند، سر از پا نشناخته، به دنبال برقراری رابطه با امریکا بودند و حتی از فرصتی مثل فاجعه زلزله بم نیز به عنوان فضایی برای عادی سازی روابط استفاده میکنند؟ اگر امروز آقای منتظری در چنگ چکمهپوشان عربدهکش امریکا و انگلیس اسیر نیست و ناگزیر نمیباشد که طبق امیال و اغراض جورج بوش و بلر و شارون فتوا دهد و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام اعلام کند، مرهون ژرفاندیشی، ریزبینی، هوشیاری و آیندهنگری مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران است که روی او کنترل ویژهای داشتهاند و اجازه ندادند بیش از این آلت دست منافقین و دیگر جاسوسهای بینالمللی قرار گیرد و سقوط کند.
حتی من عقیده دارم که اگر چنانچه در آینده بخواهیم کشوری با اصول صحیح داشته باشیم، بایستی آن کسانی که میخواهند رئیس جمهور شوند یا دادستان کل یا رئیس دیوانعالی کشور، اینها باید در عین حالی که باید از اشخاص کارشناس باشند، مجتهد هست که تشخیص میدهد که عادل برای این امور هست یا خیر، آن وقت ده یا پانزده نفر که آشنا به مسائل اسلامی هستند کاندیدا بکند و ملت انتخاب کنند (٣٣) بهراستی کدام یک از دیدگاههای آقای منتظری را باید باور کرد؟ دیدگاهی که فقیه را به ما هو فقیه در مرحله استنباط اهل نظر میداند نه در امور مربوط به نظم بلاد و حفظ مرزها و تدبیر شئون جهاد و دفاع و مانند اینها، یا دیدگاهی که حتی رئیس جمهور را نیز دستنشانده فقیه دانسته و معتقد است که: حکومت و قانون باید به فقهایی که عادل وآشنا به حوادث و مسائل روز باشند منتهی شود و قوه مجریه هم باید زیر نظر و فرمان آنان باشند و در حقیقت قوه مجریه نمایندگان آنان میباشند [و] از خود استقلال ندارند و قضاوت هم حق فقیه یا منصوب و از ناحیه اوست، پس سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه به یکدیگر مربوطند و از یکدیگر جدا نمیباشند و هر سه به فقیه عادل آشنا به مسائل روز منتهی میشود."