خلاصه ماشینی:
"شعر مکذار به نیمه راهم ای دوست (به تصویر صفحه مراجعه شود) در سوگ شهید سید حسن شاهچراغی ای ریخته کالجوش ما را از سرد زد دیده هوش مارا ای هفت سلام را سزاوار بیرون از وهم هفت پرگار ای با خورشید همترازو تعویذ دل منت به بازو چونت شب زد برات و برکند از جای و به خاک در پراکند آه ای دوخم فلک به چنگت چون سر زد مرگ دون به سنگت با داغ نشستهام به یاسا های ای دل گریه کن میاسا تا از سر سوز جان به زاری خود را باشم به غمگساری تا نگذارد به نیمه راهم آهی که شده ست جانپناهم با شد که مرا به او رساند از جانم بند بگسلاند ایکاش امشب سحر نمیشد تا از مرگم خبر نمیشد."