چکیده:
یکی از سوالات اساسی درباره نفس انسان این است که آیا قبل از تعلق به بدن و افاضه به آن، وجودی مفارق و قائم به ذات داشته که با حدوث بدن به آن می پیوندد، یا اینکه مانند بدن بوده، همراه هر بدن یا به واسطه آن (مع البدن) حادث می گردد. در بین حکیمان مسلمان، سه دیدگاه درباره حدوث و قدم نفس وجود دارد و هر دیدگاه برای اثبات مدعای خود، به دسته ای از آیات و روایات متوسل شده و با مبنا قرار دادن دیدگاه عقلی خود، سعی در توجیه آیات و روایات موید نظریه مقابل داشته است. ملاصدرا نیز با توجه به رویه اش در سازگار نمایاندن اندیشه های فلسفی خویش با متون دینی و باور عمیق به یگانگی عقل و نقل و شهود، بر آن شده تا اقوال حکما و مضمون برخی آیات و روایات دال بر وجود پیشین نفس را به نفع نظریه خود توجیه نماید. با توجه به اهمیت این بحث و عدم تبیین آن از نگاه کتاب و سنت، در این نوشتار تلاش بر آن است تا هر آنچه درباره این موضوع در آیات و روایات آمده، جمع آوری و بررسی شود و سازگاری یا عدم سازگاری آن با دیدگاه های فلسفی ارزیابی گردد.
One of the fundamental questions about human souls is asked on whether it has a separate and substantive entity before belonging to body، being imparted to it and being united to it by occurrence of body، or it is similar to body and is occurred along with or by body. Among the Muslim Philosophers، there are three viewpoints about temporality and eternity of soul and to prove its own claim، each viewpoint has resorted to different verses and narrations and by underlying its own rational viewpoint، each one has made an attempt to justify the verses and narrations supporting the opposite theory. According to his approach in making his philosophical thoughts compatible with religious texts and having deep belief in unity of reason، narration and intuition، Mulla Sadra has also attempted to justify the philosophers’ opinions and concepts of some of the verses and narrations implying the prior existence of soul، in favor of his own theory. According to the importance of this discussion and lack of its explanation from the Book and tradition’s point of view، the paper aims at collecting and studying whatever has come about this subject in the verses and narrations to evaluate its compatibility or incompatibility with philosophical viewpoints.
خلاصه ماشینی:
"ثانیا: طبق نظر متکلمان در باب نبوت مطلقه که به اتفاق معتقدند رسول باید از جنس خود بشر باشد و نمیشود از ملائکه یا جن، پیامبری برای انسان مبعوث شود و نیز تفاوت خلقت رسول و دیگر افراد بشر، مخالف قرآن است ـ چنانکه خداوند در پاسخ به درخواست کفار مبنی بر فرستادن پیغمبری از جنس ملائکه فرمود رسول باید از جنس خودتان باشد، نه از غیر خودتان ـ ، این تقریر منافاتی با شامخیت مقام آن بزرگواران و اشرفیت آنها بر سایر افراد ندارد؛ زیرا خلقت ارواح در آن نشئه طولی است و با برخی نفوس مانند همین نفوس مقدس برای برخی دیگر منافات ندارد.
(بنگرید به: طوسی، 1363: 420؛ مجلسی، 1405: 52 / 282) طایفه چهارم: روایات فطرت علت آنکه به معرفت قلبی خدا که قبل از این عالم برای انسان رخ داده، فطرت میگویند، آن است که «فطر» در اصل بهمعنای آغاز، شروع و ابداع است و به همین مناسبت درمعنای خلق نیز به کار میرود؛ چون خلق چیزی بهمعنای ایجاد، آغاز و شروع وجود و تحقق شیء است.
مراد از قدم نفس و وجود قبلی روح در عوالم قبل از عالم طبیعت، تحقق عینی و خارجی آنها در عالم وجود نیست؛ بلکه نقطه انطباق نظریه حکمت متعالیه با وجود پیشینی روح، این است که همه موجودات پیش از تحقق عینی، در علم الهی به وجود بسیط و اجمالی موجودند و به اقتضای مشیت و اراده الهی به عوالم پایینی مانند مرتبه قلم، عقل یا حقیقت محمدی و از آنجا به عوالم بعدی نزول میکنند و سپس با موجود شدن علل ناقصه و تامه خود، به وجود جسمانی محقق میشوند."