چکیده:
انسان در دنیای معاصر، نیازمند تدوین الگو و سبک معناداری از زندگی است تا با رصد نقطه تعالی و کمال، بر محور آن حرکت کند و به مسیر هدایت رهنمون شود. رسیدن به چنین گونه ای از زندگی که بسیاری از انسان شناسان و فیلسوفان الهی و حتی غیر الهی بر ضرورت آن تاکید کرده اند، نیازمند ارائه الگوی شایسته ای از شخصیت انسان به نام «انسان معنوی» است. پژوهش حاضر به تبیین و تحلیل دیدگاه های دو اندیشمند و فیلسوف اسلامی ـ ابن سینا به عنوان یک متفکر عقل گرا و علامه طباطبایی در مقام یک حکیم صدرایی با نگرش دینی ـ درباره مبانی فکری انسان معنوی پرداخته و با شاخص قرار دادن عقل و وحی، مفهومی از انسان معنوی را ارائه نموده است. ازجمله مهم ترین مبانی فکری انسان معنوی در نگرش سینوی، مرجعیت عقل، خیریت و حقانیت محض حق تعالی، سریان عشق در کائنات و تکامل تدریجی عقل است. در منشور فکری علامه نیز مهم ترین مبانی فکری انسان معنوی عبارتند از: وحدت وجود، مبدئیت محض حق تعالی، شرافت نفس ناطقه، فطرت الهی و فقر محض کائنات. مفهوم انسان معنوی در حکمت سینوی به وجهی معادل «انسان معقول» و در اندیشه علامه طباطبایی، بیشتر دارای صبغه دینی و مبتنی بر گرایش های فطری است. گرچه انسان معنوی موردنظر آن دو به لحاظ گرایش های متافیزیکی شان، دارای وجوه مشترک زیادی است، اندیشه علامه طباطبایی به دلیل تکیه بر تعالیم دینی در کنار دریافت های عقلی، برجستگی خاصی دارد که می توان آن را هم تراز با انسان دینی (الهی)، انسان فطری و طبیعی لحاظ نمود.
In the contemporary world، human needs meaningful patterns and styles of life so that by observing the perfection point he could make progress and be leaded to the right path. Reaching to this kind of life on which many divine anthropologists، philosophers and even non-divine ones have put emphasis demands proposing a proper pattern of human personality called “Spiritual Human”. The study has explained and analyzed the viewpoints of two Islamic philosophers and scholars Avicenna as a rationalist thinker and Allame Tabatabaie as a Sadrian Hakim with religious attitude about the intellectual principles of the spiritual human and by focusing on reason and revelation، it has proposed a concept of the spiritual human. The most important intellectual principles of the spiritual human in Sino’s attitude include the authority of reason، pure goodness and truth of the Almighty God، spread of love in the universe، and evolution of reason. According to the Allameh’s thought charter، the most important intellectual principles are: pantheism، pure originality of the Almighty God، the dignity of the rational soul، the divine nature and the absolute poverty of the universe. In Sino’s Hekmat، the concept of spiritual human means an aspect equal to “reasonable human” while in Allameh’s viewpoint، it is has a more religious nature and it is based on innate inclinations. Although the spiritual human known by both of them have many common features due to their metaphysical approaches، relying on religious teachings along with rational perceptions، Alllameh Tabatabaie’s thought is of particular prominence which could be considered leveled with the religious (divine)، natural and innate human.
خلاصه ماشینی:
"سؤال این پژوهش آن است که چه ارتباطی بین مفهوم و مبانی نظری «انسان معنوی» در منشور فکری ابنسینا بهعنوان شاخص فیلسوفان مشائی و علامه طباطبایی بهعنوان یک فیلسوف نوصدرایی وجود دارد؟ از آنجا که علامه فیلسوفی با گرایش برجسته دینی است و در تحلیل حقیقت انسان بیشتر به آموزههای وحیانی و دینی تمایل دارد و از طرفی ابنسینا با روش عقلی صرف، نظام فلسفی خود را ـ البته با تمایل عرفانی در نمطهای 8، 9 و10 اشارات و تنبیهات ـ در انداخته است، به نظر میرسد این دو ضمن داشتن وجوه مشترک، تفاوتهای ظریف و قابل توجهی در پردازش مفهوم و مبانی نظری انسان معنوی داشته باشند که بیشتر بهلحاظ مبنا قرار دادن آموزههای دینی در نگاه علامه است.
تحلیل مفهومی انسان معنوی در دو دیدگاه با توجه به مبانی فکری مطرحشده در دو دیدگاه، مفهوم انسان معنوی نزد دو فیلسوف شکل میگیرد: انسان معنوی در نظام معرفتی و ارزشی خود، دارای نوعی مبانی فکری است که به سبب اصالت و وثاقت آنها، بیش از پیش به حقیقت هستی پیوند میخورد و موجب تعالی و ارزشبخشی به وجودش میگردد بهرهمندی از این مبانی فکری، باعث میشود او با بطن و حقیقت هر چیزی ارتباط یافته، از دید وسیعی برخوردار گردد و به جای تکیه صرف بر خود و نفس خود (انسان خودبنیاد) به ذات نامتناهی و لایزال الهی که عین کمال و حقانیت محض است، اتکا کند؛ به بیان دیگر انسان معنوی، اعتماد به خدا را جایگزین اعتماد به نفس قرار میدهد و در این مسیر از نفس و قیود آن میدهد و متکی به خدای خود و علت هستیبخش خویش میگردد."