چکیده:
قرآن این کـلام وحی خداوندی بر آخرین نبی مـکـرم ادیان الهی دین مبیـن اسـلام مخزن اسرار خداوند سبحان است که چون سیمای عمومی این کتاب مقدس که بر همگان نمایان است ،باید بطون متعدد آن نیز در طی زمان،و با نبوغ افراد بشر و محققین مخلص بر انسان مکشوف گردد. «ملکوت » یکی از پلههای رسیدن به قله بلند اسرار کلام حق است ،ملکوت رازی از رازهای سراپرده عالم بالاست .این کلمه مصدر از باب «ملک» وحرف«و ـ ت» به عنوان مبالغه آمده است .ملکوت بالا و ملکوت خداوندی همان فرمانروایی و مالکیت مطلق خداوند به وجود اشیاست ،از آن جهت که همه چیز قائم به ذات اوست که وجود همه از آن خداوندی است قهار و صاحب جبروت و جلال و مقام. این قدرت فرمانروایی حق تعالی به همه عوالم هستی نه انتقال پذیر و قابل تفویض است و نه زوال یافتنی.و این جنبۀ باطنی همه اشیایی است که در جهان مـوجود می باشند بلکه یک نـوع فقـر و وابستگی اشیاء به عالم غیب و ذات اقـدس بـاری تعالی است .و این انتساب در ذات خود محض و متلازم با یقین نمودن و آن عین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توحید خداوندی است .لکن جهت دستیابی به معنا و مفهوم ملکوت و لمس این پرده سر الهی باید چشم دل از شیاطین انس و جن فروبست و خود را تسلیم محض خداوند دانست و صبر پیشه نمود چنانکه ابراهیم خلیل (ع) در این راه گام برداشت وبه یقین رسید که البته در کلام پیامبر اسلام (ص) نیز مشاهده می کنیم که می فرمایند:«خوشا به حال مستمندان شکیبا که ملکوت آسمان ها و زمین را می بینند».و این همه ممکن نیست ،مگر با توسل و کمک و یاری خدا که آن هم در گرو اخلاص رهپویان می باشد.
خلاصه ماشینی:
لکن جهت دستيابي به معنا و مفهوم ملکوت و لمس اين پرده سر الهي بايد چشم دل از شياطين انس و جن فروبست و خود را تسليم محض خداوند دانست و صبر پيشه نمود چنانکه ابراهيم خليل (ع) در اين راه گام برداشت وبه يقين رسيد که البته در کلام پيامبر اسلام (ص) نيز مشاهده مي کنيم که مي فرمايند:«خوشا به حال مستمندان شکيبا که ملکوت آسمان ها و زمين را مي بينند».
قرآن نيز اين واژه را درست به همان معناي لغوي آن به کار برده است ؛چنان که ديگر کلمات به کار رفته در کلام خدا نيز چنين است ،منتها مصداق قرآني آن با مصداق اين کلمه در ميان ما فرق مي کند؛زيـرا ملک و ملکوت که نوعي سلطنت و فـرمانروايي مي باشد در ميان مـا يک معنا و مفـهـوم فرضي و اعتبـاري است که آن چه باعـث شـده آن را اعتبار کنيم ،نـيـاز اجتماعي به وجود نظم در رفتارها و افراد انساني است به طوري که برقراري امنيت و عدالت و توانمندي مسائل اجتماعي بينجامد و اين معنا،همان گونه که پيوسته در جوامع انساني مشاهده مي کنيم ،به خودي خود قابل انتقال و بخشيدن و غصب و تصرف به قهر و غلبه مي باشد.
اين همان معنايي است که کلمه ملـکـوت در اين آيه به آن تفسير مي شود:«إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له کن فيکون *فسبحان الذي بيده ملکوت کل شي ء»(يس ،٨٢/٣٦-٨٣)؛زيرا م آيه دوم روشن مي سازد که ملکوت هر چيز همان کلمه«کن » است که خداوند سبحان آن را به آن شئ مي گويد و سخن خدا هم عين فعل او و ايجاد اشـيـاء اسـت .