چکیده:
در بیتــی از دیباچــة شــاهنامه ، دربــارة جــوهر آســمان آمــده اســت : ز یــاقوت ســرخ اســت چــرخ کبــود/ نــه از آب و بــاد و نــه از گــرد و دود. مــصراع دوم دربردارنــدة اندیــشة مفــسران اهــل ســنت اســت کــه آفــرینش آســمان را از آب، بــاد، گــرد (بــرق لطیــف حاصــل از برخــورد بخارهـای دخـانی ) و دود (بخـار آب) مـی انگـارد کـه فردوسـی آن را نمـی پـذیرد؛ امـا او تحـت تــاثیر باورهــای موجــود در فرهنــگ باســتانی ایــران و مــذهب اســماعیلی ، محــتملا آســمان (یــاقوت ســرخ) را در بیــانی مجــازی، گــوهر آتــش پنداشــته اســت . در نظــر ایرانیــان، آســمان از ســنگ ســاخته شــده بــوده و بنــابر روایــت شــاهنامه ، از برخــورد ســنگی بــه ســنگ دیگــر،آتش پدیـدار گـشته اسـت ؛ بنـابراین ، سـبب آفـرینش آتـش ؛ یعنـی سـنگ (یـاقوت سـرخ) گفتـه شـده و از آن، آتــش اراده شــده اســت . در یــشت هــای اوســتا نیــز، آمــده اســت کــه آســمان کــاخی برســاخته از گــوهری آســمانی یــا زیـوری ایــزدی (آتــش ) اســت . در روایــت پهلــوی نیــز، بنیــان آسـمان از آتـش دانـسته شـده اسـت ؛ همچنـین ، مـی بینـیم کـه آتـش از خـرد اورمـزد زاده مـی شـود و آتش ، خـود پدیدآورنـدة جـان اسـت ؛ بنـابراین مـی تـوان یـاقوت سـرخ (آتـش ) را مجـازا خـرد و جـان پنداشـت کـه بنـابر بـاوری اسـماعیلی ، آفریننـده و نگـاه دارنـدة آسـمان اسـت . بـر ایـن بایـد افـزود کـه ناصرخـسرو اسـماعیلی نیـز، جـوهر آسـمان را از آتـش مـی دانـد و مقدسـی ــ معاصـر بــا فردوسـی ـ بـه ایـن کـه گروهـی بــه آتـشین گـوهر بـودن آسـمان اعتقـاد دارنـد، اشـاره کـرده که فردوسی محتملا اسماعیلی نیز، می توانسته از این گروه بوده باشد.
خلاصه ماشینی:
com ١- مقدمه ١-١- بیان مسئله یکـی از ابیــاتی کــه در دیباچــه گنجانــده شـده، بیتــی اســت کــه در آن آســمان از یــاقوت سرخ پنداشته شده و آفریده شدن آن از آب، باد، گرد و دود نفی شده است : ز یـــاقوت ســـرخ اســـت چـــرخ کبـــود نـــه از آب و بـــاد و نـــه از گـــرد و دود (فردوسی ، ٧٤/٨/١:١٣٨٦) نگارنـده بـرآن اسـت کـه مقـصود از یـاقوت سـرخ ـ بـر پایـة شـواهد و دلایلـی کـه از اوسـتا و متـون دورة میانـه در پـی خواهـد آمـد ـ نـور (آتـش ) اسـت کـه بـا خـرد پیونـد تنگـــاتنگی دارد؛ خـــردی کـــه اهـــورامزدا، شـــهریار آن اســـت ١ و آتـــش ، از آن خـــرد پدیـدار شـده اسـت و البتـه جـان نیـز، حاصـل آتـش اسـت ؛ بنـابراین ، چـه یـاقوت سـرخ را آتــش ، چــه خــرد و جــان بپنــداریم ، از حقیقــت دور نیفتــادهایــم ؛ البتــه ایــن دیــدگاه کــه آسـمان از خـرد و جـان (عقـل کلـی و نفـس کلـی ) شـکل گرفتـه ، بـه گونـه ای بـا اندیـشة اســماعیلیان نیــز، در بــاب آفــرینش آســمان ســازگار اســت و مــی تــوان بــر آن بــود کــه اندیــشه ای باســتانی و بــاوری اســماعیلی بــه هــم در آمیختــه اســت ؛ پــس در ایــن بیــت ، بـــاوری اســماعیلی نیـــز، کـــه بــه متــأثر بــودن فـــردوسی از آن تـــأکید کـــردهانــد (زریـابخــویی ، ١٧:١٣٨٩)، دیــده مــی شــود.