چکیده:
بــرای همــة آشــنایان ادبیــات پارســی ، روشــن اســت کــه ردپــای فرهنــگ و اســطورههــای ایــران باســتان، در آثــار گونــاگون ســخن گویــان پارســی ، بــا کمــی ژرفنگــری قابــل مــشاهده اسـت . «مهـر» یـا «میتـرا»، یکـی از مهـم تـرین آیـین هـا و اسـاطیری اسـت کـه تـاثیر شـگرف آن را بر سـخن گویـان پارسـی از جملـه «نظـامی »، نمـی تـوان نادیـده گرفـت ؛ بـه ویـژه وجـود بـسیاری از آیــین هــای مهــر در «هفــت پیکــر» یــا «اســکندرنامه » کــه بــسیاری از پژوهنــدگان بــه آن پرداختــه انــد. فرضــیه ای کــه نگارنــده در ایــن جــستار مطــرح مــی کنــد، در پیونــد بــا رابطــة تولــد شــگفت و فرازمینـی شـبدیز بـا اسـطورة مهـر اسـت . ایـن پـژوهش تـلاش مـی کنـد تـا ارتبـاط تولـد نمـادین شـبدیز را بـا اسـطورة مهـر، در شـش بخـش : ١- کهـن الگـوی «غـار» ٢- کهـن الگـوی «زایـش از ســنگ » ٣- کهــن الگــوی «بکرزایــی » ٤- پیونــد «مهــر» بــا «اســب » ٥- قربــانی اســب بــه پیــشگاه «مهـر» یـا «خورشــید» ٦- تـاثیر فرهنـگ «ارمنــستان» بـه عنــوان یکـی از مهـم تــرین سـرزمین هــای مهرپرست بر نظامی و «خسرو و شیرین »، بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
«مهـر» یـا «میتـرا»، یکـی از مهـم تـرین آیـین هـا و اسـاطیری اسـت کـه تـأثیر شـگرف آن را بر سـخن گویـان پارسـی از جملـه «نظـامی »، نمـی تـوان نادیـده گرفـت ؛ بـه ویـژه وجـود بـسیاری از آیــین هــای مهــر در «هفــت پیکــر» یــا «اســکندرنامه » کــه بــسیاری از پژوهنــدگان بــه آن پرداختــه انــد.
ایـن پـژوهش تـلاش مـی کنـد تـا ارتبـاط تولـد نمـادین شـبدیز را بـا اسـطورة مهـر، در شـش بخـش : ١- کهـن الگـوی «غـار» ٢- کهـن الگـوی «زایـش از ســنگ » ٣- کهــن الگــوی «بکرزایــی » ٤- پیونــد «مهــر» بــا «اســب » ٥- قربــانی اســب بــه پیــشگاه «مهـر» یـا «خورشــید» ٦- تـأثیر فرهنـگ «ارمنــستان» بـه عنــوان یکـی از مهـم تــرین سـرزمین هــای مهرپرست بر نظامی و «خسرو و شیرین »، بررسی کند.
زایــش دوبــاره، در متــون عرفــانی نیــز، یکــی از مفــاهیم پرکــاربرد اســت : «پرتوهــای نــور کــه از منبــع نــورانی «مهــر ازل» جــدا شــده و در جهــان مــادی، جــان موجــودات را تـشکیل مـی دهنـد، سـرانجام بایـد بـه اصـل خـود برگردنـد؛ امـا تـا از آلایـش هـای جهـان مـادی، کـه بـه خـود گرفتـه انـد، پـالوده نـشده و بـه آگـاهی نرسـند، نمـی تواننـد، بـه اصـل خــود بازگــشت کننــد؛ از ایــن رو بــرای اینکــه ، ایــن نورهــا، پــالوده شــوند، بارهــا و بارهــا در کالبــدهای مختلــف وارد مــی شــوند تــا ســرانجام، بــه کالبــد شخــصی آزاده و پــاک وارد شــوند.
ایــن عمــل کــه در زایــش مهــر و شــبدیز نیــز، دیــده مـی شـود احتمـالا مربـوط بــه کهـن الگـوی سـنگ هــای سـوراخدار اسـت ، کـه در بخــش «زایــش از ســنگ » از آن ســخن گفتــه خواهــد شــد.