چکیده:
قبل از عبدالقاهر جرجانی تلاشهایی پبرامون نظم قرآن صورت گرفت از جملۀ این دانشمندان میتوان به جاحظ، ابن قتیبه، مبرد، واسطی، احمد بن سهل، رمانی وابو هلال عسکری اشاره کرد. جرجانی از آراء ونظرات سایر علما به ویژه ابوهلال عسکری استفاده کرد وتوانست نظریۀ نظم را ابداع کند. وی در تعریف این نظریه میگوید: نظم عبارتند از ایجاد بهترین ارتباط نحوی در بین کلماتی که برای ادای مقصود یا معنی، به کار گرفته میشود. نظریۀ نظم جرجانی خاستگاه اعجاز کتاب آسمانی است. این نظریه در حوزه زبان شناسی جهانی تأثیر به سزایی داشت تا جایی که سبک شناسان با بهره گیری از نظریۀ او توانستند نوعی از سبک شناسی به نام سبک شناسی تکوینی یا فردی ابداع کنند که جدا از نظریۀ این دانشمند برجسته ومتفکر ایرانی نیست چرا که جرجانی در نظریۀ نظم بیان میدارد که هر نظم وترتیب ویژۀ زبانی، بینش خاصی را ارائه میدهد که نشان از فکر وروان نویسندۀ آن دارد.
Prior to 'Abdulqāhir al-Jurjānī، some attempts were made to elaborate the coherency (al Nazm) of Qurān. Some of the scholars involved in these attempts include: al-Jāhiz، Ibn Qutayba، al-Mubarrad، al-Wāsiṭī، Ahmad b. Sahl، al-Rummāni، and Abū Hillāl al 'Askarī. Al Jurjānī utilizing the views of other scholars especially those of Abū Hillāl managed to develop the theory of Quranic coherence. In defining his theory، al-Jurjānī says: by coherency I mean the best possible syntax relation among the words made for expressing an intention. Al-Jurjānī's theory of coherency can be a base for proving the inimitability of the Quran. His theory has had great impact in linguistics in a way that great ctitiques applied his theory and created a new literary style called Formative or Individual style which is similar to the theory expressed by this Iranian scientist. It is because، in his theory، al-Jurjānī says that every style or arrangement of speech is based on a specific attitude indicating the thought and mentality of its writer.
خلاصه ماشینی:
"روش ما در این مقاله به شکل توصیفی است ودر آن به ارائۀ نظرات دانشمندان قبل از جرجانی در زمینۀ نظم قرآن پرداخته وسپس نظریۀ نظم عبدالقاهر جرجانی را مورد بررسی قرار میدهیم وهمچنین در این مقاله در راستای اثبات اعجاز کتاب آسمانی که همان نظم آن است سخن به میان میآوریم.
بنابراین، کسی که استحقاق این را دارد که بر او کلمۀ «نظم» اطلاق گردد آن است که ترتیب معانی را در نفس وجان قرار دهد نه ترتیب الفاظ در نطق وگفتار، زیرا نظمی که مراد عبدالقاهر جرجانی است وبا آن کلام قوی ومستحکم از کلام دنی وپست باز شناخته میشود جز با قدرت فکر واندیشه جاری نمیشود.
ب) اصوات، حرکات، اوزان و آهنگها عبدالقاهر جرجانی در باب اعجاز قرآن بیان میدارد که حتی اصوات وحرکات وسکونهای واژگان نیز نمیتواند، اعجاز قرآن تلقی شود، زیرا در این صورت واژگان با حرکات سه گانه وبا سکون به تنهایی جزو اعجاز به شمار میرفتند، ودر صورت صحیح بودن این وصف، اعجاز قرآن باطل میگشت، چرا که الفاظ با اصوات وحرکات وسکنات نیز قبل از نزول کتاب وحی وجود داشته است و جدای از این در هر کلمهای که بنگریم با حرکات خود نشان گر اعجاز آن میشد وبه طور کلی لفظ اعجاز قرآن محو وناپدید میگشت.
زیرا این مکتب معتقد است که ریشههای سبک را میتوان در روان وشخصیت ادیب جستجو کرد، و سبک از نظر عبد القاهر نیز همان افکار وروان نویسنده است که برای ادای معانی ذهنی خود، به طریق ویژهای که همان نظم است، عمل میکند."