خلاصه ماشینی:
"به زعم منتسکیو در کشورهای گرمسیر،آدمیان جز به علت ترس از مجازات به انجام وظایف پر زحمت رغبتی ندارند،پس در اینجا بردگی کمتر برای عقل ناراحت کننده است»12 به این ترتیب منتسکیو در صدد است با وابسته کردن بردگی به اقلیم،آنرا توجیه کند(نظر منتسکیو در این مورد تا حدود زیادی به نظریه ارسطو شباهت دارد چرا که به عقیده ارسطو نیز،بردگی معلول عوامل اقلیمی است به این ترتیب که زندگی در اقلیم سرد به آزادی،و در اقلیم گرم به بردگی منجر میشود) گرایش منتسکیو به«جغرافیا گرایی»به حدی است که وی حتی نظام سیاسی و نوع حکومت کشورها را نیز کم یا بیش تابع شکل و موقعیت جغرافیایی آنها میداند و از آن جمله در مورد جزایر چنین اظهار نظر میکند:«مردمان جزایر بیشتر از مردمان قارهها به سوی آزادی کشش دارند......
به نظر«لابلاش»نقش و تأثیر عوامل جغرافیایی بر زندگی انسان در هیچ مرحلهای یک «اثر مکانیک،خود بخودی و مقاومت ناپذیر نیست» (به تصویر صفحه مراجعه شود) پل ویدال دولابلاش چنین نیست که سرزمین معین،اقلیم یا فضای معین الزاما رژیم سیاسی با روابط اجتماعی معینی را ایجاب کند،این یا آن طبیعت جغرافیایی تنها میتواند کار یک رژیم یا جامعه را آسانتر و کار رژیم یا جامعه دیگر را دشوارتر کند و دیگر هیچ!«زیرا همیشه پردههایی از امکانات گسترده و تنوع وسیعی از انتخاب وجود دارد»36 لوسین فور ervbeFeneicuL جغرافی دان دیگر فرانسوی و استاد دانشگاه استراسبورگ نیز نظریه مشابهی ارائه کرده است وی معتقد است که:بین طبیعت و انسان ارتباط دایمی وجود دارد بنا به نظر «فور»این روابط یک طرفه نیست چرا که طبیعت به وسیله فعالیت انسانی قابل تغییر است«انسان کورکورانه اسیر طبیعت نیست بلکه به کمک علم، طبیعت را متدرجا تسخیر میکند."