چکیده:
نقش علم و عمل در رسیدن انسان به کمال و سعادت حقیقی، ازجمله مباحث قابل تأمل است که در نظام فکری ملاصدرا جایگاه ویژهای دارد. عبارات صدرالمتألهین، نشان میدهد که غایت آفرینش، وصول انسان به مرحلة کمال عقلانی و مرتبة عقل مستفاد است که اتحاد با عقل فعال را دربر دارد و عقل عملی ممد و زمینهساز آن است. در حالی که با تعمق در مجموعة نظام تفکر صدرایی و با نگرش به مبانی ایشان، بهنظر میرسد این دو یک هویت واحده هستند که نفس انسان در حرکت جوهری، به طی مراحل آنها، متناظر با یکدیگر میپردازد به گونهای که به تلازم و اتحاد معرفت و فضیلت میتوان اذعان کرد. درمجموع، اهمیت و ارتباط دو سویة هر کدام از دو جنبه غیر قابل انکار است و هیچیک بهتنهایی قادر به ایصال انسان به سعادت حقیقی نیستند
خلاصه ماشینی:
آیا با وصـول بـه نهایـت درجـة ادراک عقلانی ، کمال نهایی برای انسان حاصل می شود؟ در این صورت جایگاه کمالات اخلاقی را در دیدگاه صدرالمتألهین چگونه تبیین می شود؟ به عبارت دیگـر، اگـر در تفکـر صـدرایی ، رسیدن قوای عقل نظری به مرتبة اعلی وجودی خود، انسان را به کمال حقیقی مـی رسـاند تأکید فراوان بر کسب کمالات اخلاقی و تقویت عقل عملی در مسیر کمال انسان ، چگونـه تبیین می شود؟ آیا این ها، دو بخش از وجود انسان هستند که مکمل یـک دیگرنـد یـا یکـی اصل و دیگری فرع است یا شق سومی برای آن ها متصور است ؟ ٢.
وی در تفسیر آیة نـورانی «أفمـن شرح الله صدرة للاسلام فهو علی نور من ربه » (زمر: ٢٢) از نور الهی تعبیـر بـه قـوة عاقلـه می کند که معانی فراتر از قوای محسوس و متخیل را ادراک می کند، چراکه برای فهم حقایق اشیا آفریده شده است و به کمال خاصی می رسد که سعادت اصـیل ، فـوق سـعادت قـوا و غزائز حسی و خیالی و وهمی دربر دارد و آن رسیدن به مرتبه ای است که در ذات خـویش عالم عقلی شود که در آن کلیة صور و نظام معقول و ...
در دیدگاه ایشان ، زمانی که این طهارت و پـاکی بـرای نفـس حاصـل شود، ضمیر انسان آمادگی دریافت معارف را پیدا می کند و به واسطة عقـل فعـال ، اشـراق نور معرفت به قلب صورت می پذیرد که این همان کمال عقل نظری از نظر ملاصدراسـت (صدرالمتألهین ، ١٣٥٤: ٢٧٦).