چکیده:
از نظر ملاصدرا، تنها گونهٔ ممکن شناخت درست و معتبر نسبت به خداوند علم حضوری است. اما به نظر میرسد که علم حضوری انسان نسبت به خداوند خالی از اشکال و ابهام نباشد. با توجه به سایر اصول و مبانی ملاصدرا در حکمت متعالیه میتوان گفت که قائل شدن به علم حضوری در منظومهٔ فکری و نظام فلسفی ملاصدرا با سایر بخشهای فلسفهٔ صدرایی ناسازگار است. در این مقاله، شش مورد از این ناسازگاریها تحت عنوان «تأمل» مطرح شده است: معضل صدق در علم حضوری به خدا، غفلت از خدا، شناخت غیرخدا، عدم شناخت واسطههای میان انسان و خدا، عدم امکان شناخت چیزی غیر از ذات خود در علم حضوری و عدم امکان شناخت ذات و صفات خداوند. به نظر میرسد ملاصدرا قصد دارد نشان دهد که راهحل این مسئله در قلمروی فراسوی تفکر فلسفی است، به طوری که ملاصدرا با نظام بزرگ فلسفهٔ خود در پی آن است که تمهیدی را برای ورود به آن عرصه مهیا کند. لذا حکمت متعالیه در نهایت چیزی نیست جز مقدمهای برای تعالی انسان، که این تعالی از سنخ کاوشها و فعالیتهای نظری و فلسفی نیست، بلکه کاملا عرفانی و نیازمند سیر و سلوک عرفانی است.
خلاصه ماشینی:
"به هر حال، هرچند ملاصدرا برای موجه کردن علم حضوری انسان به خداوند تلاش میکند و مبانی و اصول فلسفۀ خود را به کار میگیرد، باز هم در این میان خلأهایی وجود دارد.
اما در مقابل این دفاع میتوان این اشکال را مطرح کرد که مسئله این است که آیا وجوه متعدد یک حقیقت میتوانند به حدی متفاوت باشند که متضاد و متناقض هم باشند؟ ثانیا محدودیت زبان مختص به علم حضوری نیست و شامل علم حصولی نیز میشود.
چیزی که نگارنده میفهمد این است که عین الربط بودن به خداوند اقتضا میکند که هیچ نوع علمی غیر از علم به خداوند برای انسان حاصل نشود، چه حصولی باشد و چه حضوری.
4. نتیجهگیری از نظر ملاصدرا، خداشناسی مهمترین، عالیترین و ممتازترین معرفت است، و انسان هر چه در توش و توان دارد باید در مسیر خداشناسی به کار گیرد، زیرا تمام فعالیتهای انسان برای این مقصود است که به سعادت برسد، و سعادت حقیقی انسان نیز فقط در پرتو خداشناسی حاصل میشود، بلکه اساسا سعادت حقیقی انسان چیزی جز خداشناسی نیست.
تأملات فلسفی ملاصدرا، بر اساس اصول و مبانی حکمت متعالیه، او را به این نتیجه سوق داد که شناخت خداوند به علم حصولی سودای خام پختن است و اگر بنا باشد که انسان به خداوند معرفتی حاصل کند آن معرفت فقط علم حضوری خواهد بود."