چکیده:
مسئلۀ شر بیش از آن که به وجه قرینهای و استقرایی و با اتکا بر برخی شرور گزاف و بیهدف یا انبوهی ناملایمات زندگی انسان، وجود خداوند و اوصاف کمالی او را به چالش کشد، در ساختاری منطقی، اعتقاد به خداوندی عالم، قادر و خیر محض را با وجود شرور در جهان هستی به طور منطقی ناسازگار میدیده است. پیداست که اعتبار این استدلال منطقی در گرو صدق یا محتملالصدق بودن گزارۀ الحاقی آن خواهد بود و این در حالی است که فیلسوفانی چون سوئینبرن کوشیدهاند تا با پاسخهایی چون تئودیسه معطوف به خیرهای برتر، نادرستی این گزارۀ الحاقی را نشان دهند. این مقاله میکوشد تا با نگاهی دقیق به استدلال منطقی ملحدین و گزارۀ الحاقی مورد نظر آنان، دفاع سوئینبرن را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال، هنگامی که یک انسان از مشاهدۀ بیماری انسان دیگر رنج میبرد و مهربانانه تمام تلاش خود را صرف بهبودی او میکند و در این راه از آسایش و راحتی خویش نیز چشم میپوشد، آیا این لحظات ناب ارزشمندتر از آسایش و لذت بردن یکنواخت انسانها نیست؟ آیا میشود این شفقت و مهربانی را جز به این وسایل ظهور و پرورش داد؟ بنابراین انسانی که ورای ارزشها و اهداف خودخواهانه و لذتمحورانه را میبیند، هیچ گاه وسیله بودن این شرور کوچک را برای خیرهای برتر و عالیتر نفی نمیکند.
101) پرسش دیگری که سوئینبرن به طرح و حل آن همت میگمارد این است که آیا خداوند اجازه دارد که بدون کسب اجازه از خود افراد آنها را برای سود مهمی در درد و رنج قرار دهد، به خصوص هنگامی که قرار است این سود و فایده به دیگران برسد؟ چرا خدا در حالی که انسانها راضی نیستند آنها را دچار شر میکند و این کار درست و مقبول است، در حالی که از نظر ما عمل پزشکانی که بدون رضایت و اجازۀ بیماران خود از آنها برای آزمایشهای خویش استفاده میکنند تا به نتایج سودمندی برای دیگر انسانها برسند نادرست و نامقبول است؟ همان طور که سوئینبرن نیز در کتاب ارزشمند خود، به نام آیا خدایی وجود دارد؟، اشاره کرده است، میان خداوند و پزشکان تفاوتهای بسیار مهمی وجود دارد."