خلاصه ماشینی:
"صائم کاشانی چهار رباعی امسال سپیده جلوهای دیگر داشت صد باغ بنفشه را به تن،زیور داشت زیرا که خدای کعبه از دشت«حجون» اندام گل محمدی را برداشت زمزم چو فرات بر تو خون میگرید در کعبه سپیدهء جنون میگرید در سعی صفا و مروه هاجر گویی از داغ ذبیح لاله گون میگرید این لاله که با بلوغ آتش پژمرد فخر دو بهار جلوه را با خود برد در سنگر جنگ نام جانباز گرفت در کعبه چو شاهدان گل پیکر مرد از خانهء دوست عطر یار آوردند پیغام سحر به لالهزار آوردند ناگه دیدم به روی دوش گل سرخ تابوت بنفشه در بهار آوردند عباس باقری خطاب هلا!ای هماواز با درد انبوه انسان!"