چکیده:
زمینه :خلاقیت یکی از فعالیت های متعالی فرایندهای روانی است که در فرایند تحول روانی به اشکال گوناگون اما در یک سبک منحصر به فرد نمود پیدا می کند. خلاقیت توانایی یا ظرفیت روانی و جسمانی است که جهت ساختن یا باز سازی واقعیت در یک روش خاص به کار گرفته می شود.
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثر بخشی دو شیوه جدید و قدیم ارزشیابی تحصیلی در بروز خلاقیت و پیشرفت درسی دانش آموزان دوره ابتدایی است.
روش: روش این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای یا پس رویدادی است که در زمره طرح های پس از وقوع قرار می گیرد در این پژوهش جامعه آماری کلیه مدارس دوره ابتدایی دخترانه شهرستان اسلامشهر بودند، یعنی مدارس ابتدایی که شیوه قدیم ارزشیابی هنوز در آنها به کار گرفته می شد و مدارس ابتدایی که در آنها شیوه های جدید ارزشیابی (ارزشیابی توصیفی)، به کار بسته می شد. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد که از طریق آن 2 مدرسه که شیوه قدیم ارزشیابی را به کار می گرفتند و همچنین 2 مدرسه که شیوه های جدید ارزشیابی را به کار می گرفتند به عنوان نمونه انتخاب شدند.
یافته ها: با توجه به نتایج، به جزتعاملات درمتغیرهای جنسیت، پایه تحصیلی و گروه (روش جدید ارزشیابی در مقابل روش قدیمی)، در نگرش به خلاقیت تفاوت معناداری مشاهده شده است. عملکرد دختران، بهتر از پسران بوده، دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی، عملکرد بهتری نسبت به دانش آموزان پایه پنجم داشته اند و همچنین دانش آموزانی که به روش مرسوم ارزشیابی شده اند در نگرش به خلاقیت، عملکرد مطلوب تری ازدانش آموزانی داشته اند که به روش جدید ارزشیابی شده اند، اما در پیشرفت درسی تفاوت معنا داری بین دو گروه دیده نشد.
نتیجه گیری: روش ارزشیابی جدید( توصیفی)، نتوانسته به اهداف مورد نظر که سبب به کارگیری آن بوده است براساس نتایج این پژوهش دست یابد.
Background: Creativity is a mental but unique process. Creativity is a
mental and physical ability or capacity to make or reconstruct of reality in
a certain way.
Purpose: The main aim of this study was to compare the effectiveness
of both new and old methods of academic evaluation in attitude of
primary school pupils regarding creativity and academic achievement.
Method(s): The research method is causal-comparative or ex-post
facto. The population comprised all girls' and boys' pupils of primary
schools in Eslam Shahr town. In this study, purposive sampling was used,
through which two old school methods were used to evaluate the school
and two new evaluation methods used were chosen as examples.
Result(s): The main result revealed that except for the interaction of
the variables of gender, grade and group (new assessment against old
methods), the significant difference was the attitude of pupils to creativity.
Conclusion: New evaluation methods (descriptive), failed to achieve
the intended use of which results have been achieved based on this study
results.
خلاصه ماشینی:
"نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) منابع تغییرات لامبدای ویلکز F سطح معناداری ثابت 004/0 23/22712 000/0* جنسیت 972/0 89/2 058/0 پایه تحصیلی 914/0 52/9 000/0* گروه 903/0 86/10 000/0* پایه تحصیلی* جنسیت 982/0 88/1 155/0 گروه*جنسیت 998/0 17/0 845/0 گروه*پایه تحصیلی 964/0 83/3 023/0* گروه*پایه تحصیلی*جنسیت 986/0 41/1 246/0 *در سطح کمتر 05/0 معنادار (05/0 > P) فرضیه اول: بین نگرش به خلاقیت دانش آموزان تحت پوشش ارزشیابی جدید (توصیفی) در مقایسه با دانش آموزان مشمول روش ارزشیابی قدیم (کمی) تفاوت معناداری وجود دارد.
از آنجا که t محاسبه شده (4/1)، از t جدول (57/2)، کوچکتر است بنابراین فرضیه صفر تأئید می شود و نتیجه می گیریم که بین میانگینهای مورد مقایسه تفاوت معناداری وجود ندارد و دانش آموزان با روش کمی (قدیم) و دانش آموزان با روش ارزشیابی توصیفی عملکرد یکسانی را در پیشرفت درسی از خود نشان داده اند.
با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، نشان می دهد که بین نگرش به خلاقیت دانش آموزانی که شیوه ارزشیابی آنان با هم متفاوت بوده است، تفاوت معناداری وجود داشته است و دانش آموزانی که سه سال اول تحصیل خود یعنی پایههای اول، دوم و سوم را به شیوه توصیفی گذرانده اند و در زمان اجرای پژوهش در پایههای تحصیلی چهارم و پنجم مشغول به تحصیل در شرایطی یکسان بودهاند (شیوه ارزشیابی همه آنها ارزشیابی به شیوه سنتی بوده است)، نگرش به خلاقیت ضعیفتری را از خود نشان دادند و این نتیجه با پژوهشهای بلک و ویلیامز (1988)، فرنچ و دیگران (1985؛ به نقل از زارعی، 1388)، ماهر و همکاران (1386) و زارعی (1388) مخالف بوده است."