چکیده:
مسئله روش، یکی از پیشنیازهای مهم هر علمی است. علم اصولالفقه ـ که روشگان استنباط فقه اسلامی است ـ در طول تاریخ پابهپای فقه، رشد و بالندگی و جایگاه درخوری یافته است؛ ولی در سپهر عقاید و علم کلام، مباحث روششناختی چنانکه انتظار میرود رشد و توسعه نیافته است. پژوهش حاضر بر آن است تا به عنوان درآمدی بر روششناسی عقاید به مقایسة این دو حوزة دانشی بپردازد و در پرتو بازشناسی تمایزات آنها، پارهای بایستههای روششناختی حوزة عقاید را دریابد.
Methodology is an important prerequisite of every kind of knowledge. 'Ilm al-Usul al-Fiqh (the methodology of inferring Islamic jurisprudence)، is developed continuously as how as the Islamic jurisprudence has been developed in several eras. The logic and method of 'Ilm al-Kalam (Islamic Theology)، on the other hand، has not been developed sufficiently so. Thus، as a preface to the subject، this article is to compare the two disciplines (Fiqh and Kalam) to investigate their differences and thereby finding out the different methodological requisites of 'Ilm al-Kalam.
خلاصه ماشینی:
"جایگاه خود احکام و آموزههای فقهی در نسبت با عقاید: دراینباره گفتنی است که اصول عقاید اصالتا محور ایمان و ملاک تدین است؛ اما در آموزههای فقهی وضع چگونه است؟ در این زمینه دو دیدگاه خودنمایی میکند: نخست: دیدگاهی که همچون سید مرتضی، شیخ طوسی، اشاعره و جهمیه ایمان را همان باور و تصدیق قلبی به خدا، رسالت پیامبر اسلام و آموزههای او میدانند و چیز دیگری مانند عمل خارجی را در آن دخیل نمیدانند.
به بیان دیگر طریق رسیدن به حکم شرعی، همچون خود حکم، قابل وضع و رفع است؛ تا آنجا که حتی شارع میتواند خبر غیرثقه را نیز در این جهت اعتبار بخشد؛ اما چنین چیزی در باب عقاید امکانپذیر نیست و تنها راههایی در آن اعتبار دارد که به طور معمول رسانا به واقع است.
دیگر اینکه نخستین پایههای اعتقادی مانند وجود خدا و پارهای از اوصاف جمال و جلال او و همچنین اصل ضرورت نبوت و پارهای احکام آن مانند لزوم عصمت پیامبر تنها از راه عقل اثباتپذیر است و کاربست دلیل نقلی و تعبدی در آنها مستلزم کاربرد داشتن اصل ظهور در فهم متن اعتقادی لزوما به معنای اعتبار مساوی آن با متن انشایی و حاوی حکم شرعی نیست."