چکیده:
توحید مهمترین اصل الاهیاتی نزد یهودیان است. با صراحت میتوان گفت قوام و دوام یهودیت بر انکار شرک و پذیرش توحید مبتنی است، به طوری که نمیتوان یهودیت را با دوگانهگرایی، یا تثلیث جمع کرد. نویسنده در این مقاله گسترهای از تفکر یهودی را در زمینه توحید بررسی کرده است؛ از نهی کتاب مقدس از شرک تا کاوشهای فلسفی درباره بیهمتایی و پویایی مفهوم قبالایی و در نهایت اندیشه همهدرخدایی مکتب حسیدیسم. ورای این خط سیر خواننده میتواند چرخشهای الاهیاتی در این مفهوم را به روشنی دریابد و فهمی صحیح از این مفهوم در دورههای مختلف پیدا کند. به سبب اهمیتی که توحید نزد یهودیان دارد، درک صحیح این مفهوم در هر دوره، به ما کمک میکند تا درک درستی از کل دین یهود در دوره مورد نظر پیدا کنیم.
خلاصه ماشینی:
"مور درباره مسئله کلی ثنویت در دوره حاخامی به خوبی اظهار نظر کرده است: مشکل تطابق شرور عالم با خیر بودن خدا در قرون اولیه عصر ما در شرق و غرب به شدت احساس میشد و انواع راهحلهای ثنویتگرایانه چنان به طور گسترده در فلسفه و دین پذیرفته شده بود که تلاش برای شناسایی مکاتبی از یهودیت که این راهحل را پذیرفته بودند تلاشی بیهوده است.
نویسنده درباره مجلسی سخن میگوید که با حکیم سالخورده دن جوزف بن شوشن - که او را هم حکیمی تلمودی و آشنا با فلسفه میدانستند و هم قبالیست و قدیسی بزرگ - در آن شرکت داشته؛ ریباش از او میپرسد چگونه یک قبالیست میتواند وقتی میخواهد فلان دعا را بخواند یک سفیره را در نظر داشته باشد و هنگامی که دعای دیگری میخواند سفیره دیگری را در نظر داشته باشد؟ آیا یک یهودی چنین اجازهای دارد که سفیروت را عبادت کند و آیا نتیجه این کار این نیست که با آنها همچون خدایان مشرکان رفتار کرده است؟ دن جوزف پاسخ میدهد که البته عابد قبالایی به علةالعلل هدایت میشود؛ اما تجمع سفیروت در عابد را میتوان به تقاضایی تشبیه کرد که از پادشاهی میشود.
حتی در اینجا نیز سرریزی وجود دارد اما در این مرتبه آن سرریز از قلمرو آن مقدس پدیدار میشود تا نیرویی را برای قلمرو شیطانی فراهم آورد، که به تعبیری حیات خود را مدیون آن مقدس است؛ زیرا بدون نیروی حیاتبخش الاهی هیچ چیزی نمیتواند به حیاتش ادامه دهد."