خلاصه ماشینی:
"هر چند در دو سه سال اخیر حتی یک صفحه از کتابهای من زیر چاپ نرفته شاید کتابفروشیها سکوت کرده باشند ولی با همهء اینها امید تجدید چاپ هنوز در دل من نمرده است: امید نیستیم ز احسان نو بهار چند تخم سوخته در خاک کردهایم همهء این حرفها را که زدم بوی«قال الغزالی»از آن بلند بود و رنگ خودنمایی داشت،زیرا کلمهء«من» صد بار تکرار شده بود،حالا برای خروج ازین دور «تمنمن»و به عنوان غرور شکن باید توضیح دهم که مقالهای مفصل دارم تحت عنوان«خود مشت و مالی» و این کلمه را در برابر اتوکریتیک« euqitircotuA » فرنگی گرفتهام،این مقاله انتقاد و رفع اشتباه و تصحیح کارهایی است که کردهام و بعدها به اشتباه خود پی بردهام،ببینید چقدر اشتباه در این 36 جلد کتاب و نزدیک هزار تیتر مقاله مرتکب شده بودهام که خود تنها به مقدار کمی از آن پی بردهام،با همهء اینها مقالهای در حدود چهارصد صفحه را شامل شده است!بعضی دوستان گفتهاند-به طنز و طعنه-که بهترین مقالهء باستانی همین مقالهء خود مشت و مالی اوست!(این مقاله در کتاب اژدهای هفت سر چاپ شده،نام کتاب را از مقالهای گرفتهام که برای راه ابریشم نوشتهام که بیش از سیصد صفحه است و شاید تنها مقالهء مستقل مفصلی باشد که به فارسی دربارهء راه ابریشم نوشته (به تصویر صفحه مراجعه شود) شده و ترجمهء فرانسهء آن نیز در مجلهء«آکتااوریانتالیا» ailatneiroatcA در بوخارست پایتخت رومانی به چاپ رسیده است،در واقع مقالهای است دربارهء راه ابریشم از یک ایرانی که نه یک روز لباس ابریشمی پوشیده و نه یک قدم در راه ابریشم گذاشته و از چین و ما چین سخن میگوید،گویی راست گفته آن کسی که گفته است:«تاریخ نیست جز شرح چیزهایی که هرگز آن طور اتفاق نیفتاده است،به قلم مورخانی که هرگز آن چیزها را به چشم ندیدهاند!» یک جا گفتم که من ابتدا به عنوان غلطگیر مجله وارد دانشگاه شدم این نکته را امروز مخصوصا برای جوانانی که از خارج میآیند،یا در داخل تحصیل کردهاند و میخواهند وارد دانشگاهها بشوند، مینویسم،که البته لازم نیست و امکان هم ندارد که هر کس هر لحظه که از راه سر رسید به مقام استادی و محققی دانشگاه برگزیده شود و ارتقا یابد."