خلاصه ماشینی:
"البته،بایستی همین جا موکدا اضافه کنم که بدنه اصلی سینمای ایران گیشهای بود و دست اندرکاران آن تحصیلات پایینی داشتند و نمیتوانستند درک صحیحی از روابط اجتماعی داشته باشند در کنار این گروه اصلی،برخی فیلمسازان ایرانی بودند که گرچه از لحاظ تعداد در اقلیت قرار داشتند اما از تحصیلات دانشگاهی برخوردار بودند یا با نخبگان ادبی و هنری کشور ارتباط نزدیک داشتند و همین باعث میشد که فیلمهایی با محتوای انتقادی نسبت به تیپها و گروههای مختلف جامعهی ایران بسازند که آشکار کنندهی شخصیت واقعی آنان باشد.
چون دامنه جغرافیای مدرنیته خیلی وسیع ودر حدگسترهی عالم است، بنابراین میتوان از مدرنیتهی معطوف به جامعهی ایرانی یا هند،چینی،مالزیایی و امثال اینها صحبت کرد آنچه به نظر من بایستی مورد توجه قرار گیرد،فیلمهایی است که، هم با معیارهای هنر فیلم مطابقت دارد و هم قادر است نه تنها سرمایه خودش را برگرداند بلکه سودآمیز نیز باشد.
کتاب ماه هنر:با سپاسگزاری مجدد از حضور استادان محترم در این میزگرد،چنان که بخواهیم به زغم خود،اظهارات حضرات عالی را خلاصه کرده و استنباط خود را نیز بر آن بیفزاییم میتوان بگوییم که عدم جایگاه تعاملی رسانه و هنر فیلم در بستر فرهنگ جامعهی ایران،بدان خاطر بوده است که مدیریتهای مداخله گرایانه باعث شده است که سینماگران ما نتوانند آن گونه که یک فیلمساز در جامعهای در حال گذر از سنت به مدرنیته به سر میبرد،به خوبی به حوزه نقد در سه رکن اساسی ساختار اجتماعی جامعهی ایران یعنی خانواده،دین و دولت وارد شوند."