خلاصه ماشینی:
اما پسر پادشاه اشتباه خود را دوباره تکرار کرد و نتوانست به زنش برسد و مجبور شد تا سال دیگر صبر کند و باز به کمک دیو باغی دیگر ساخت و وقتی پریزاد آمدند لباس زنش را برداشت و به این ترتیب آنها به هم رسیدند و به باغ برگشتند و زندگی را از سر گرفتند.
میتوان و باید متوقع بود که شباهتهای فراوانی بین افسانههای این کتاب،و اوسنههای شفاهی که قرنهاست در افواه جاری است وجود داشته باشد و چنین نیز هست میگذارند،تا اینکه خواهران برای دیدار پدرشان به سفر میروند و کلیدهای قصر را به حسن میسپارند،و او را از رفتن به یکی از اتاقهای قصر بر حذر میدارند.
دربارهی زادگاه هزار و یک شب«بیشتر شرق شناسان بر این عقیدهاند که رشه هزار و یک شب تازی و هزار افسان پهلوی است و خود هزار افسان نیز ترجمه پارسی کتابی هندی است»(ستاری،1358، 54)نباید از نظر دور داشت که پژوهشگران و فرهنگ عامه شناسان سرزمینمان از حاصل تحقیقات میدانی و بررس های تطبیقی بین افسانههای عامیانه و داستانهای هزار و یک شب این نظر را نیز در مورد زادگاه هزار و یک شب متحمل میدانند که اصلیتی ایرانی داشته باشد.
نکته اینجاست که دختر پادشاه جنیان-که او را جنزاد مینامیم-همان پریزاد قصه خراسانی است که تغییر نام داده و این تفاوت در نام نیز حاصل دخل و تصرفات مسلمین در داستانهای باستانی ایران است؛«بنابراین بیگمان نخستین نسخه برداران و رونویس کنندگان هزار و یک شب برای نیازردن خاطر مسلمانان کوشیدهاند با کنار زدن خدایان و دخالتشان در رویدادها، اثرهای معتقدان چند خدایی را در کتاب بزدایند،اما نیمه خدایان و دیوان و پریان را نگاه داشتهاند.