خلاصه ماشینی:
جمع بین تکرار و سرعت در بیان اندیشه به وضعیتی پارادوکسیکال شهرزاد و شهرباز همچون رمزهایی از نیروی خیر و شر رو درروی همدیگر قرار میگیرند که بدیهی است بر آمده از ثنویت اندیشی ایرانی است و اشاره به هزار و هزاره در عنوان کتاب را نیز میتوان در همین راستا تعبیر کرد میانجامد.
محور جانشینی راوی،به ویژه در داستانهایی از این سیاق دستخوش ساخت شکنی میشود و ناسازهای نسبت به اندیشه و عقل دوران وارد ساختار داستان میشود؛حضور و هستی یک زن-شهرزاد-در مقام یک راوی دانا و اندیشمند راه چارهای برای بیرون آمدن از این موقعیت است و کسی دیگر با روایت قصهای که با سرگذشت آن شخص این همانی دارد وضعیت او را تحلیل میکند و راه برون رفت از آن موقعیت بحرانی را پیش روی او میگذارد.
در هزار و یک شب که نمونهی نوعی قصه پردازدی ایرانی-شرقی است،محور جانشینی راوی،به ویژه در داستانهایی از این سیاق دستخوش ساختشکنی میشود و ناسازهای نسبت به اندیشه و عقل دوران وارد ساختار داستان میشود؛حضور و هستی یک زن-شهرزاد- در مقام یک راوی دانا و اندیشمند در سنتی که زن را«نواقص العقول» میشمارد.
شهرزاد و شهرباز همچون رمزهایی از نیروی خیر و شر رودروی همدیگر قرار میگیرند که بدیهی است بر آمده از ثنویت اندیشی ایرانی است و اشاره به هزار و هزاره در عنوان کتاب را نیز میتوان در همین راستا تعبیر کرد.
قصههایی که شهرزاد روایت میکند سرشتی دوگانه دارد؛قصهها برای دنیازاد در فرازبان و نشانهشناسی ادبیات تعریف میشود،حال آن که برای شهرباز در فرازبان و نشانهشناسی جامعهشناسی10ادبیات و به ویژه داستان که در نقد تکوینی از آن به عنوان عمل ثانویهیاد میشود.