چکیده:
رجعت در اصطلاح بهمعنای بازگشت برخی از اموات به دنیا، بعد از ظهور حضرت مهدی# و قبل از قیامت است. تناسخ نیز بهمعنای انتقال نفس از بدنی به بدنی دیگر در همین دنیا است که در فلسفه اسلامی ابطال شده است. مهمترین وجه تشابه این دو عقیده، بازگشت به دنیا و ادامه زندگی در آن است. تشابه ظاهری رجعت و تناسخ، باعث یکسانانگاری این دو نزد عدهای شده است. این تحقیق با دو رویکرد بروندینی یا تحلیل عقلانی و فلسفی، و دروندینی یا استفاده از آیات قرآن و روایات اهلبیت^، به نقد و بررسی این یکسانانگاری پرداخته است تا ماهیت رجعت و تناسخ بیشتر بازشناخته شود و تمایز آنها روشنتر گشته، عقیده یکسانانگاری ابطال شود.
خلاصه ماشینی:
"(صدرالدین شیرازی، 1382: 320) اگر فعل به قوه برگردد، معنایش این است که امر بالفعل، قوه رجوع به آن قوه را داشته است؛ مثلا اگر روح یک جوان بخواهد به یک نوزاد بازگردد، باید فعلیت روح جوان، قوه باشد که این محال است؛ زیرا فعلیت، وجدان است و قوه، فقدان و در این صورت لازم میآید که وجدان، فقدان شود؛ یعنی بالفعل، بالقوه شود و پیداست که ترکیب وجدان و فقدان و نیز تبدل وجدان به فقدان محال است؛ اما در رجعت، چنین بازگشتی وجود ندارد؛ بلکه بازگشت از کامل به کامل است؛ رجوع به آن کاملی که زمانی از آن جدا شده بود، نه بدن کامل دیگری؛ چون رجعت از موارد بازگشت از فعلیت به قوه شمرده نمیشود؛ زیرا زنده شدن انسان، چه در زمان رجعت و چه در قیامت، از نمونههای بازگشت از فعلیت به قوه نیست.
(بهمنی، 1385: 306 ـ 305) نتیجه ده فرق اساسی بین رجعت و تناسخ وجود دارد و آنها از نظر ماهوی، هیچ سنخیتی با هم ندارند و شباهتهای آنها ادعایی، شکلی و ظاهری است و این ضرری به مقصود ما، یعنی اثبات رجعت نمیرساند؛ لکن کسانی که به هر شیوه ممکن به دنبال به چالش کشیدن اعتقادات شیعه هستند، از مردود بودن تفکر تناسخ در میان دانشمندان آنها استفاده نموده و خواستهاند تفکر رجعت را با اعتقاد به تناسخ مرتبط کنند و در این زمینه، شبهاتی را بر رجعت وارد نمودهاند؛ درحالیکه برخی از شبهات نهتنها رجعت، که معاد را ـ که از اصول اساسی تمام ادیان آسمانی است ـ هدف گرفتهاند و غالب متکلمان و فلاسفه در تبیین کیفیت رجعت معتقد به بدن عنصری بوده و بر آن تأکید و استدلال نمودهاند."