چکیده:
هدف: این مقاله درپی تبیین این نظریه است که اخلاق، با وجود ماهیت مستقل از دین، وابستگی معرفتی و انگیزشی به دین دارد و همچنین عبودیت و بندگی را به عنوان اصلی مهم در جهت وابستگی اخلاق به دین معرفی کند. روش: روش این مقاله توصیفی، از نوع تحلیل اسنادی می باشد. یافتهها : اخلاق نه جزیی از دین و نه متباین و متعارض با آن است؛ بلکه هر کدام از دین و اخلاق را دارای هویتی مستقل میداند که ارتباط و نسبتی بین آنها وجود دارد. نتیجهگیری: عبودیت نه تنها باعث پرهیز از انجام محرمات میشود بلکه در تحقق ارزشهای اخلاقی مؤثر است.
Objectives: This article seeks to explain the theory that moral knowledge and motivation depends on religion; despite the independent nature of religion. Also this article seeks to introduce servitude and obedience of god as an important principle to the dependence of morality to religion.
Method: This article is descriptive، analytical and attributive.
Results: The results of the research indicate that Morality is neither a part of the religion of Islam nor contradictory to it and each of Morality and religion has a separate identity nor there is a relationship between them.
Conclusion: The author of the survey concludes servitude is not only a mean to be kept aside from prohibited acts but also is effective in achieving moral values.
خلاصه ماشینی:
در بارۀ این موارد که به طور خاص اتفاق افتاده و ممکن است قابل سرایت به موارد دیگر نباشد، چنین جواب داده شده که فرمان ذبح فرزند به حضرت ابراهیم(ع)، دستوری آزمایشی بوده که برای تعیین میزان بندگی و تسلیم ایشان در بارۀ فرزند عزیز و پارۀ تنشان صادر شده است؛ همچنین جریان عالم بزرگوار همراه حضرت موسی(ع) که به کشتن جوانی نورس بدون آنکه جنایتی مرتکب شده باشد اقدام کرد، بیرون شهید مطهری در این باره میفرماید: «به طور کلی هر کاری که زیر فشار الزام و تکلیف باشد، هرچند آن الزام از درون خود انسان باشد، از آزادی انسان نسبت به آن کار و قهرا از جنبه اخلاقی بودنش میکاهد.
بهترین شاهد برای سختی و خشونتزا نبودن اثر دین بر اخلاق، سیرۀ سرپرست اصلی آن و کاملترین فرد دین؛ یعنی وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام(ص) است که با اینکه الگوی عملی و تمام پایبندی به دین بودند، هرگز در امر دین و تبلیغ آن و رفتار خود نسبت به مردم، از مسیر اخلاق خارج نشدند؛ بلکه با خلق عظیم و رحمت واسعه و نرمی فراوان و عفو زیاد، آن هم در میان مردمی متوحش و سختخوی و مشحون از زذایل نفسانی و معرفتی، آنان را به دین جذب و به پروردگار معتقد کردند و در مدت کوتاهی چنان تحول عظیمی ایجاد شد که فضایل اخلاقی جای رذایل در این باره علاوه بر نمونههای عینی که روزمره در اطراف ما انجام میگیرد، به چند گزارش اکتفا میشود: مرحوم راغب اصفهانی در تأیید مواعظ خود به داستان حکیمی(!) اشاره میکند که برای هشدار به مسلمانی که خانهای نیکو و زیبا بر پاکرده بود، بر روی او آب دهان میاندازد تا به جای نیکویی بیرون، به پاکسازی درون پردازد!(راغب اصفهانی، بیتا: 60).