خلاصه ماشینی:
"او استدلال میکند که سبب در ظلمات بودن آب حیات آن است که منتظر است تا از پرتو عکس لعل(لب)تو هدایتی بیابد: آب حیات در ظلمات ظلال است تا کی ز عکس لعل تو یابد هدایتی (5/755) یا استعارهء غالیه از خط رخسار کلیشهای است؛ او استدلال میکند که منشور حسن و نیکویی معشوق طغرا و نشان نداشت،برای آن غالیه بر رخ آورده تا طغرا و نشان او باشد: نه که منشور نکویی تو بیطغرا بود رفتی از غالیه طغرا و نشان آوردی (2/779) و نمونههای زیر که از توضیح ترکیب و تلفیق تصویرهایشان برای رعایت اختصار پرهیز میکنیم: تا به ماهت نرسد چشم بد هیچ کسی ماه را در زره مشک فشان آوردی (3/779) چون دایره بیپا و سرم زانکه تو داری از دایرهء ماه رخ از نقطه دهانی (6/818) چو داس ماه نو از بهر آن همی آید که تا چو خوشه سر خلق بدرود ز قفا (2/717ص) ز خجلت کف تو بحر کف چو بر سرزد گهی ز رعشه بلرزید و گه ز استرخا (2/723 ص) زان فلک هنگامه میسازد به بازی خیال کاختران چون لعبتانند و فلک چون چادرست (5/747 ص) به صورت چرخ از آن فوق تو افتاد که چرخ آمد طبقهای نثارت (8/843 ص) فلک زان میدود با طشت خورشید که هست از دیرگاهی طشت دارت (9/843 ص) نگین میخواست از مهر تو گردون از آن شد حلقهوش مانند خاتم (5/844) یا به ترکیب صورتهای خیال میپردازد تا از ترکیب آنها بتواند تصویر تازهای بسازد: خورشید رخ ستاره ریزش از کنگره عیان برآمد (11/288) تشبیه رخ به خورشید و اشک به ستاره تکراری است،عطار این دو را با هم ترکیب کرده در عین حال که ستاره ریز ایهام دارد به دو معنی:اشک ریز و دیگر اینکه با طلوع خورشید ستارگان از پهنهء آسمان ناپدید میشوند و در زبان شعر فرو میافتند و ستاره در این صورت میتواند از دیگر زیبارویانی که مدعی زیبایی هستند استعاره شود،اما در مقابل او،مثل ستاره در مقابل آفتابند؛یا تشبیه روی به خورشید و شمع هر دو تکراری است؛او روی را همزمان به هر دو مانند کرده است تا شاید موجب شگفتی در شعر شود: پیش شمع روی چون خورشید تو صد هزاران جان و دل پروانه شد (3/267) 2)صنایع لفظی و معنوی که جایگزین تازگی و سادگی تصویرها شدهاند:عطار در دیوان خود صنایع لفظی و معنوی هر دو را به کار گرفته است؛ آنچه از صنایع معنوی آورده بیشتر در ابیاتی است که تصویرسازی در آنها صورت نگرفته،و عطار با آوردن انواع صنایع معنایی کلام خود را ادبی کرده است؛همچنین در موارد متعددی که کلامش تصویری نیست صنایع لفظی را به کار برده تا گونهای تشخص ادبی به کلام خویش ببخشد."