چکیده:
بر مبنای تقدیرگرایی کلامی (Theological Fatalism)، از آنجا که خداوند به وقایع آینده، علم پیشین و خطاناپذیر دارد، انسان نمی تواند کاری جز آنچه خداوند از پیش می داند، انجام دهد و درنتیجه افعال انسان از روی اختیار نیست. الهی دانان و فیلسوفان دین برای حل این معضل، پاسخ های گوناگونی به این استدلال داده اند. یکی از این پاسخ ها، نظریه خداگرایی گشوده (Open Theism) نام دارد که نظریه ای نوین در باب حل مسئله علم خداوند و اراده انسان است. حامیان این نظریه که به سه گروه تقسیم می شوند، خداوند را عالم مطلق می دانند؛ اما از آنجا که معتقدند آینده از نظر معرفتی برای خداوند گشوده است و ممکن است تغییر کند، لذا علم پیشین خداوند به اعمال اختیاری انسان منطقا ناممکن است. این گروه اگرچه علم پیشین الهی را به صورت مطلق نفی نمی کنند، به نوعی قائل به محدود بودن آن هستند و معتقدند چون این محدودیت ها به لحاظ منطقی اجتناب ناپذیر است، خدشه ای به علم مطلق الهی وارد نمی شود. این مقاله ضمن تبیین نظریه خداگرایی گشوده، به تحلیل و نقد آن می پردازد.
Based on Theological Fatalism، since God has prior and infallible knowledgebabout the future events، human is not able to do anything except what is known by God beforehand; as a result، human actions are not choice - based. To solve this problem، theologians and philosophers of religion have provided different answers for this reasoning. One of these answers has been called Open Theism which is a modern theory in respect to Gods knowledge and human will. For advocates of this theory who are divided into three groups، God is omniscient; however، since they believe that future is open to God in epistemological terms and it may be changed; therefore، the Gods prior knowledge to human free - will actions is logically impossible. Although this group does not absolutely reject Gods prior knowledge، they believe that it is typically restricted and since these restrictions are logically inevitable، there would be no damages to the Gods omniscience. Explicating the theory of Open Theism، the paper deals with its analysis and criticism.
خلاصه ماشینی:
"برخلاف خداگرایی گشوده که رویکردی جدید به مسئله یادشده است، نسخههای خداگرایی کلاسیک معتقدند هرچند انسان در انجام اعمالش دارای اختیار است، علم مطلق خداوند ایجاب میکند که او به انتخابهای اختیاری انسانها علم پیشین داشته باشد؛ این در حالی است که پیروان مکتب خداگرایی گشوده بر این باورند که رویکرد کلاسیک به این مسئله غیرمنسجم است و با مفهوم انجیلی از خداوند و درک او ابتدا این اصطلاح را در کتابی به کار برد (Rice, 1980) سپس در کتاب دیگری نیز به بررسی دیدگاه خداگرایی گشوده پرداخت.
به دلیل ناموجه بودن استدلال تقدیرگرایی کلامی، پاسخهای متعددی به این استدلال داده شده است که رویکرد خداگرایی گشوده نیز یکی از این پاسخها است؛ اما با توجه به مشکلات پاسخ خداگرایی گشوده، اگر این رویکرد را از منظر فلسفه اسلامی نقد و بررسی کنیم، میتوانیم پاسخی مناسب به استدلال تقدیرگرایی در برخی نسخههای خداشناسی کلاسیک سنتی، آینده به صورت ضرورت خطی واحد نمونهسازی میشود؛ اما در خداگرایی گشوده به صورت شماری از احتمالات متعدد شبیهسازی میشود.
اعتقاد به بداء بهمعنای تغییر علم پیشین الهی یا نفی آن نیست؛ بلکه اقرار به تقدیم و تأخیرها و محو و اثباتهایی است که خداوند در عالم تکوین پیش میآورد و نهتنها با اعتقاد به آن برای اختیار انسان مشکلی به وجود نمیآید، این بهنوعی اثبات قدرت و آزادی مطلق خدا است؛ چراکه تا زمانی که فعل و حادثهای خاص در عالم رخ نداده است، ممکن است خدا تقدیر را عوض کند و آن حادثه خاص واقع نشود، حتی اگر مشیت و تقدیر و قضای او به آن حادثه تعلق گرفته باشد."