چکیده:
با بررسی الهیات یهود، قبل و بعد از اسلام، تحولاتی که مسلمانان در میان علمای سنتی یهود پدید آوردند، نمایان می شود. «عقل گرایی» مشخصه بزرگی بود که بعد از اسلام در میان یهودیان شکل گرفت و این ویژگی به جز دوره کوتاهی و آن هم در میان تعداد معدودی همچون فیلون، هیچ سابقه یهودی ندارد؛ تا اینکه کلام اسلامی، بن مایه های این روش فکری را در یهودیت بنا نهاد و بزرگانی از یهودیت، مانند داوود مقمص و سعدیا گائون از جامعه سنتی یهود و قرقسانی در فرقه قرائیم، با پذیرش این تحول، دوره جدیدی از تفکر یهودی را رقم زدند. این تحول، معلول دو عامل مهم بود: یکی دستاورد بزرگ متکلمان مسلمان که علمای ادیان دیگر را به فراگیری آن مشتاق می کرد و دیگری ثبات و امکانی که اسلام در جوامع مسلمان پدید آورد تا علوم مختلف ازجمله کلام اسلامی در میان علمای اسلام و ادیان دیگر شکوفا شود. تاثیر کلامی مسلمانان بیشتر از طرف عقل گراهایی چون معتزله بود که تلاش می کردند عقل و دین را با یکدیگر جمع کنند. این رویکرد مورد قبول علمای یهود واقع شد و آنها برای موجه نشان دادن دین خود در میان علمای ادیان دیگر و نیز دفاع از آن در میان پیروان یهود، نیاز به این روش داشتند و جمع بین عقل و دین، جزء دغدغه های آنان شد
By analyzing the Jewish theology before and after Islam the changes made by Muslims among the traditional Jewish scholars could be revealed. Rationalism was a prominent feature developed among the Jews after Islam and this feature lacks Jewish history except a short period among a few scholars such as Philo، until the foundations of this intellectual method were established in Judaism by Islam and by accepting this upheaval some great scholars from Judaism such as David Al Mukammas and Saadia Gaun from the traditional community of Judaism and Qerqesani from the sect of Kara`im gave rise to a new period of Jewish intellectualism. This upheaval was caused by two major factors، the first of which was the great achievement of Muslim theologians making the scholars of other religions eager to learn it and the second one was the stability and possibility created by Islam in Muslim communities so that various sciences including Islamic theology could be flourished among Islam scholars and other religions. The Muslims theological influence was further exerted by the rationalists like Mutazila who were attempting to unite reason and religion with each other. This approach was accepted by Jewish scholars and they needed this method to introduce their religion justifiably between other religions and also to defend it among the followers of Judaism; consequently، union of reason and religion became their concern.
خلاصه ماشینی:
"تفکرات یهودی قبل از اسلام، بیشتر به مطالب عملی توجه داشت که خود از دلایل دروندینی نیز نشئت میگرفت؛ ازجمله اینکه قوم یهود در نقاط مختلفی از جهان پخش شده بودند و نقطه اتصال آنها در مسائل دینیای بود که در یک مجموعه مسائل عبادی خلاصه میشد و آنها برای محکمتر کردن این اتصال، بیشتر به اینگونه مسائل عادی میپرداختند.
البته مکتب اشعری توانست بعدها بههمت عالمی به نام غزالی در میان یهودیت متأخر در قرون وسطا نفوذ پیدا کند؛ (Leaman, 2000:68) اما متکلمان عقلگرا مانند شیعیان و بهخصوص معتزلیان به دلیل روش جدیدی که پیریزی کرده بودند، توانستند در میان ملل و مذاهب مختلف ازجمله فرقههای یهودی راه پیدا کنند و بهنوعی یهودیان معتزلی را بنا نهادند که تأثیرات بسیاری از معتزله پذیرفته بود.
در دوره کلام یهودی، نیاز به عقلگرایی و شبهات ناشی از ناسازگاری عقل و دین، در میان عوام نیز رسوخ پیدا کرده بود و بسیاری از مردم یهودی گمان میکردند عقاید آنان خلاف عقل است و نمیتوان از طریق عقل، دلیلی برای آن یافت.
متفکران بعدی قرائیم که نمیتوانستند از تلمود و شرحهای ربیها بر کتاب مقدس استفاده کنند و از طرفی بهدنبال پویایی دین یهود با قرائت خودشان بودند، عقل را جانشین سنت یهودی کردند و با عقل به تفسیر تورات پرداختند و اگر اغماضی در کتاب یافت میشد یا یک مسئله مستحدثه به وجود آمده بود که کتاب صحبتی از آن نکرده بود، بهناچار به دنبال عقل میرفتند و با فرار از تفسیر تحتاللفظی از موضوعاتی همچون رستاخیز جسم و تعابیر انسانانگارانه خداوند ـ به بهانه مجازی بودن آنها ـ دست کشیدند."