خلاصه ماشینی:
"ماجرا از این قرار بود که فردی روحانی در اواسط قرن نهم قائل به نوعی مشیت مضاعف شد،از نظر او خداوند برای مخلوقات دو نوع مشیت تعیین میکند:یکی برای مقربان و نزدیکان،و دیگری برای مهجوران و درماندگان یعنی از یک سو مشیت الهی بر این قرار گرفته است که خواص روز به روز پاکتر و منزهتر گردند تا به حیات ابدی برسند،و از سوی دیگر مشیت بر این تعلق گرفته است که راندهشدگان و کسانی که فاقد زهد و تقوا هستند به گناه و معصیت بیشتری کشیده شوند تا دچار عذاب ابدی گردند.
وی در رساله«درباره تقسیمات طبیعت»درباره این دو نوع کلام میگوید:مقولات عشر را درباره خدا نمیتوان بکار برد و ضمن توجه به کلام سلبی و دقیقتر دانستن آن،توضیح میدهد که نظر اصلی او در واقع سلب نیست بلکه به نحوی بیان تعالی و برتری خداوند است.
درباره جنبههای مشائی اندیشه جان اسکوتوس اریجنا به چند مورد میتوان اشاره کرد،گو اینکه حق این است که وی را بیش از آنکه بتوان مشائی انگاشت،باید تحت تاثیر نوافلاطونیان دانست، مخصوصا بدین دلیل که از طریق آثار دیونوسیوس سخت تحت تاثیر اندیشههای افلوطین و سایر نوافلاطونیان بوده است و اما جنبههای مشائی اندیشه او: 1)اریجنا اگرچه مقولات عشر ارسطویی را در مورد امور جهان محسوس ناروا نمیداند و در آغاز کتاب دوم خود به این مطلب اشاره میکند که چگونه از اجناس عالیه به انواع میرسیم،اما بکار بردن آنها را در مورد خدا روا نمیداند،چون خدا نه جنس است و نه نوع،جوهر و عرض هم نیست."