چکیده:
فلسفه سیاسی اسلام در چهره عام خود به تبیین عقلانی و فلسفی پرسش های بنیادی درباره حکومت، حکمرانی، نقش مردم، مقوله قدرت و فلسفه آن، اداره جامعه و مسائل متعلق به آن می پردازد. فیلسوفان و حکیمان نام آور اسلامی در قالب ارائه تئوری ها و نظریه های فلسفی ملهم از دین، درباره حکومت و قدرت و اداره جامعه پرداخته و به پرسش های بنیادین و اساسی این مقوله در قالب نظام شهرهای اسلامی نظیر مدینه فاضله اسلامی فارابی و شهر حکمت و حکیمان سهروردی و حکومت اسلامی امام خمینی(س) و نظایر آن پرداخته اند. روح نوشتار این است که اسلام دارای فلسفه برجسته و روشنی است و بدون آن، اسلام در حد یک نام فروکاسته خواهد شد و دیگر اثری عملی از آن نمایان نخواهد شد. بدین روی حوزه های علمیه که رسالت تبیین اسلام را برعهده دارند، باید به عمق این فلسفه دست یازند، زیرا در غیر این صورت، حوزه ها قادر نخواهند بود که رسالت عظیم و جامعه ساز خود را به انجام رسانند. حوزه های علمیه باید پشتوانه فکری و تئوریک نظام اسلامی باشد. لذا تبیین این فلسفه سیاسی ضرورتی انکارناپذیر است. این ضرورت را چند اصل مهم توضیح می دهد. اصل نیاز انقلاب اسلامی به پشتوانه نظری و نرم افزاری، ضرورت تمدن سازی دینی و اسلامی که با فقاهت تمدن ساز باید شکل یابد. اصل ابهام زدایی از چهره اسلام، تقابل با سلطه های استعماری، اصل عزت و شوکت مسلمین و... که مصادیقی از این ضرورتند.
خلاصه ماشینی:
"در واقع اسلام در باب حکومت، حاکمان، شکل و شیوة حکمرانی، تشکیل دولت، قلمروهای مداخله دولت، عناصر کارایی دولت الهی، نقش مردم، محتوای حاکمیت، مقولة قدرت، اهداف و فلسفة قدرت و نحوة ادارة جامعه، مطلوبترین، منجسمترین و کارامدترین طرحها را ارائه نموده و حکومتی را به صورت یک سیستم معنوی و نورانی و الهی ترسیم نموده است که خوشبختانه پس از قرنها فترت و فاصله و نهفتگی، پس از پیروزی انقلاب پرهیبت و هیمنة اسلامی، و نقشی که امام خمینی( در تبیین فلسفة سیاسی اسلام و احیای مجدد آن نمودند و اقبالی که از ناحیة شاگردان ابن سینا، سهروردی، الکندی، ابومعشر بلخی، خوارزمی، خواجه نصیر و نظام الملک و چهرههایی دیگر از اندیشمندان اسلامی به جای مانده بود، با توجه به چشمة ذخار و مواج آیات کریمة قرآن مجید و سیره و سنت نبوی( و اهلبیت(، فقه سیاسی رشد نموده و کلام سیاسی و عرفان سیاسی و جامعهشناسی سیاسی و تاریخی و...
معانی یاد شده دربارة هستی شناسی و انسان شناسی فلسفی اسلام، مبادی پرنشاط و پرتحرکی برای جهتداری حیات انسانی و شکل گیری فلسفة سیاسی اسلام است که از توضیحات بالا، به طور کامل این مقوله روشن مینماید که سیر تکامل یاب بشر با فلسفة سیاسی، الهی و معنوی پیوندی ناگسستنی و غیرقابل انفکاک دارد."