خلاصه ماشینی:
این فیلم سازان متأثر از سینما گران برجستهی دنیا،فیلمهای تاریخی و خیال پردازانهی دهههای سی و چهل را که استودیوی پارس فیلم و دکتر اسماعیل کوشان نماد آن بودند رها کردند و با نگرشی واقع گرایانه به بازنمایی جامعهی در حال تحول ایران پرداختند که در نتیجهی شتاب سریع و اعمال مدرنیزاسیون از سوی حکومت بدون توجه به ریشههای عمیق ساختار سنتی پیشین، دچار تنشهای فراوان اجتماعی و فرهنگی شده بود.
انتشار این گونه کتابها همواره از استقبال خوبی نزد علاقهمندان سینمای ایران برخوردار بوده فراغ از سینماگران موج نو،در بدنهی سینمای تجاری نیز برخی فیلم سازان کوشیدند با بهره گرفتن از دانش سینمایی و اتکاء به خلاقیتهای خویش دگرگونی مثبتی ایجاد کنند است و تاکنون نیز چندین فیلمساز مورد بررسی قرار گرفتهاند.
پیرامون درک حضور لمپنها در سینمای ایران که بسیاری از فیلم سازان توانای ما تحت تأثیر ادبیات واقعگرا و نیز اندیشههای سیاسی نخبگان کشورمان،در نتیجهی فقدان امکان اعتراضهای دموکراتیک در سایهی دستگاه سرکوبگر قدرت حاکم،لات بازی و قمهکشی را به عنوان کنش انقلاب سیاسی و اجتماعی جایگزین اعتراضهای اصلاح گرانهی مدنی ساختی بودند،بایستی به تحلیل روان شناختی-جامعه شناختی قهرمانان مرد در فیلمهای ایرانی در خلال دورهی مذکور توجه داشت.
اما راهحلی که«قاسم سیاه»در پی ناکامی خویش بر میگزیند فریدون گله از جمله فیلم سازان خوش فکر بدنهی سینمای ایران بود که میکوشیدند فیلمهایی بسازند تا هم واجد ویژگیهای بیان سینمایی باشد و نظر منتقدان فیلم را جلب کند و هم مخاطبان گسترده داشته باشند کاملا نشانگر روحیهی درونگرای او نسبت به بیرون است.