چکیده:
پژوهش حاضر، بهمنظور بررسی تاثیر آموزش به سبک محاورهای از طریق چندرسانهای بر افزایش مهارتهای ارتباطی دانشآموزان دختر کمشنوا مقطع ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 93-1392 صورت پذیرفته است. روش تحقیق، از نوع شبه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان کمشنوا پایه ششم ابتدایی شهر تهران بود. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 15 نفر از دانشآموزان بهعنوان نمونه انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه سنجش مهارت ارتباطی عطارها بود. ابتدا، یک پیشآزمون بر روی هر دو گروه اجرا شد؛ سپس گروه آزمایش، طی هفت جلسه با استفاده از نرمافزار چندرسانهای محققساخته آموزش دیدند و گروه کنترل به دور از متغیر مستقل آموزش دیدند. بهمنظور بررسی تغییرات، از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روشهای آماری در دو سطح توصیفی (شاخصهای مرکزی و پراکندگی) و استنباطی (تحلیل کوواریانس تک متغیری) استفاده شد. بهطورکلی، نتایج بهدستآمده از این پژوهش برتری رشد مهارت ارتباطی دانشآموزانی را نشان داد که مطالب را به سبک محاورهای از طریق چندرسانهای دریافت کردند.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به نتایج این پژوهشها، همچنین، دیگر پژوهشهای انجام شده، مانند پژوهش ریتگیو، بوف و کمپل 1 (cited in Clark & Mayer, 2008)، تأثیر شخصیسازی را بهعنوان یک اصل از اصول طراحی چندرسانهای با عنوان «اصل شخصیسازی» بیان کردند.
با توجه به اینکه تاکنون در این مورد پژوهشی صورت نگرفته است، در این راستا بهناچار به برخی پژوهشهای مشابه اشاره میشود: مخبری احمدی ((Mokhberi Ahmadi, 2009 پژوهشی با عنوان تأثیر ارایه مطالب کلامی بهصورت محاورهای بر یادگیری و یادداری و انگیزش پیشرفت دانشآموزان پایه دوم راهنمایی درس علوم با استفاده از روش شبه آزمایشی انجام داد.
با توجه به نتایج جدول 6، فرضیه پژوهش تأیید و فرض صفر رد شده است، پس در نتیجه آموزش به سبک محاورهای از طریق چندرسانهای در افزایش مهارت ارتباطی دانشآموزان دختر کمشنوا تأثیر دارد.
مایر و کلارک بیان میدارند، استفاده از اصل شخصیسازی در طراحی چندرسانهای آموزشی شاگردان را تشویق میکند، موارد دریافتی را پردازش کنند و استفاده از کلمات به روش محاورهای باعث یادگیری بیشتر آنها میشود و اینکه آموزش مهارتهای محاورهای میتواند، محبوبیت اجتماعی میان همسالان را افزایش دهد.
, 2009) بیان نمودند که افراد استثنایی برای یادگیری به محرکهای تصویری، کشش نسبی دارند و محرکهای تصویری را بهتر از محرکهای دیگر پردازش میکنند (cited in Noroozi, 2011) و از آنجا که کودکان آسیبدیده شنوایی از قدرت شنوایی برخوردار نیستند، بنابراین استفاده از تصویر و پویانمایی باعث جذابتر شدن آموزش ناشنوایان شده و انگیزه فراگیری آنها را افزایش میدهد (Samari & Atashak, 2009)."