خلاصه ماشینی:
"دکتر جانسن دربارهء این ویژگی شعر متافیزیکی میگوید: آنان(شاعران متافیزیکی)در نمایش و برانگیختن عواطف موفق نبودهاند،چون همهء توجه خود را بر چیزهایی نامنتظر و اعجابانگیز متمرکز میکردند و به آن یکسانی عواطف که ما را به درک دردها و شادیهای دیگران و هیجان ناشی از آن قادر میسازد توجهی نداشتهاند(10) با این حال تنوع و رنگارنگی مضامین سبک هندی بیش از تمام شیوههای شعر فارسی است: مگر به سرمه اثر کرد ضعف طالع من که بی عصا نتواند به چشم یار رسد (صائب) تا رنگهم رشتهء گوهر شده از اشک این دیده تمنای بنا گوش که دارد؟ (غنی کشمیری) کوشش برای دستیابی مضمونی تازه در شعر امیری نیز نمایان است.
دکتر یوسفی در این باره میگوید:«امیری شاعری درونگر است و عزلت پیشه،اما نیروی عواطف انسانی در او و شفقت نسبت به همگان، سبب انعکاس بسیاری از نکات اخلاقی و انتقادی و حکمتآمیز در شعر او شده است در بعضی قصاید وی یا قطعات خدمتکار،ابنای عصر، بازیگران،مجانین،تزویر،آلایش،سخره و بعد از شهریور 1320 و در منظومههای«قیاس شعر در شرق و غرب و مرگ سیاه»و نیز در خلال برخی غزلها چنین مضامینی میتوان یافت(13)اگر چه نوع دوستی و خصلتهای انسان دوستانهء وی علت اصلی ورود این مضامین در شعر اوست اما آشنایی با شعر صائب تبریزی که سرشار از نکات اخلاقی و حکمی است در خلق چنین مضامین تأثیر بسزایی داشته است: بر خود مباش غره که در رهگذار عمر هر سو که میروی خطر امتحان پر است (150) ایمنی از شر نفس خویش تا او گرسنه است این لئیم آن دم که گردد سیر عصیان میکند (293) به جای عمر خضر از خویش عمر نیک نامی جو که این عمر است آن عمری که هرگز سر نمیآید (327) دست از کرم مدار گرت چشم برتریست بنگر که ابر چون به فلک از کرم رسید (329) افراط در بکار گیری صور خیال."